|
تمرینات پیشرفته یوگا دروس اصلی
درس 232 پرسش و پاسخ - مراقبه و یوگای بی اختیار (اتوماتیک)
نویسنده: یوگانی
پنج شنبه 26 آگوست 2004، ساعت 4:06 بعد از ظهر
* به خوانندگان جدید توصیه می شود که خواندن مطالب را از ابتدای بایگانی دروس ( درس اول ، " این بحث برای چیست ؟ " ) آغاز نمایند . چرا که دروس قبل، پیشنیازی برای این درس محسوب می شوند.
پرسش1: من تجربۀ مراقبه با آی ام را از امروز شروع کردم. من صرفا تازه کار هستم و مطالبی که بازگو میکنم در این سطح است. همانطور که گفته شده بود، تجربه ای دلنشین بود. من اصولا تجاربم را ثبت کرده و مینویسم. صحبت های من درواقع نوعی کپی کردن یادداشت هایم و پیست (الصاق) کردن آنها در اینجا است. میخواهم دریابم آنچه را که تجربه کرده ام، "طبیعی" است یا خیر. ممنون از شما.
16 آگوست 2004، ساعت 8:34 تا 8:55
مرتبۀ اول مراقبه را در حالت درازکش و روی رختخواب انجام دادم و پس از اتمام 20 دقیقه، به خواب رفتم. هیچ تجربۀ خاصی بوقوع نپیوست. شاید انجام مراقبه در رختخواب کار جالبی نبود، بویژه آنکه بیش از حد وانهاده شده و در حین مراقبه به خواب میرفتم.
دومین مراقبه، با شکم خالی و خوردن قهوه آغاز شد. در حالت نشسته بر صندلی اداری و چشمان بسته و کف دست ها بر روی ران. پس از گذشت مدت زمانی، احساس کردم انگار در فراز سرم شناورم. فقط خیلی کوتاه بود. احساس شناور بودن دوبار در حین مراقبه دوم رخ داد.
سپس بعد از گذشت زمان بیشتری، ناگهان احساس مور مور شدن مقاوت ناپذیری بدنم را فرا گرفته که مدام قوی تر نیز میشد. متوجه شدم که تنفسم نیز با آن تغییر یافت. مانند موجی شدید بود، شبیه به امواج اکستاسی که با نزدیک شدن به ارگاسم ایجاد میشود. موجی که قطعا طبیعتی جنسی (Sexy) داشت و در سرتاسر بدنم به جنبش درآمد. نه فقط یک ناحیه.
در ابتدای امر، احساس دلشوره و سیخ شدن موها به فرد دست میدهد. درست مثل آنکه شما با تجربۀ هیجان انگیزی مواجه شوید. شبیه آنچه که شاید ترشح هورمون آدرنال باشد اما از نوع خوب آن. این احساس مور مور شدن و هیجان، خیلی زود به امواج اکستاسیِ مذکور در فوق ختم شد.
پس از گذشت چندین دقیقه، این تجربه به مرحله ای رسید که انگار نمیتوانستم جلوتر روم و آنگاه بتدریج فروکش کرد. آنگاه موج دومی شبیه ابتدای کار ایجاد شد. من به آه و ناله افتادم و همینطور که ادامه داشت، نفسم سنگین تر و عمیق تر میشد. ضمنا متوجه شدم که میلرزم اما مطمئن نبودم بدنم واقعا میلرزد یا اینکه فکر میکنم.
بعد از عبور موج دوم، من آماده پایان نشست بودم و حتی بدلایلی مضطرب. اما آگاه بودم که قرار است نشست بمدت بیست دقیقۀ کامل انجام شود. به ساعتم نگاه کردم و دیدم هنوز کمی بیش از پنج دقیقه وقت دارم. بعد از دقایقی مجددا احساس فوق الذکر شروع شد اما این بار نه بملایمت اول بلکه با تکان های بیشتر. من دوبار این تکان را حس کردم. بعد از چند دقیقه زمان نشست به پایان رسید، یعنی جمعا بیست دقیقه مراقبه. چند نفس عمیق کشیدم و در حالت نشست باقی بودم تا طبق توصیه شما استراحت کنم. سپس این تجربیات را سریعا نوشتم تا فراموش نگردد.
پاسخ1: سپاس از شما برای نوشتن و به اشتراک گذاری این تجربه.
شما شروع بسیار خوبی داشته و فورا متوجه تفاوت بین مراقبه در حالت درازکش و نشسته شده اید. به یاد داشته باشید که تجارب شما در طول زمان متغیّر خواهند بود، گاهی خیلی عمیق، گاهی با انرژی بسیار (حتی جنسی - شما در این رابطه مطالب بیشتری در دروس بعد خواهید خواند)، سایر زمان ها کِسل (خسته) کننده و گاهی نیز تا حدی ایجاد بیقراری. همۀ این سلسله تجارب مادامیکه ما به پیگیریِ آسان روند مراقبه میپردازیم، درست هستند. آنچه که مهم است تمرین روزانۀ دراز مدت است. فقط همین گزینه موجبات پالایش و گشودگی سیستم عصبی ما را فراهم میسازد. درس 180# را مطالعه کنید. در آنجا نیز به شخصی چون شما که آغازی قدرتمند داشته راهنمایی ارائه شده است.
تجاربی که همۀ ما در حین تمرینات داریم اغلب ناشی از پالایشی است که در سلسلۀ اعصاب به پیش میرود. تجاربی که تاحد بسیاری متغیر و متفاوت خواهند بود. حتی تجارب اکستاتیک نیز تاحد زیادی بدلیل پالایش ایجاد میشوند. همۀ این تجارب، همسو با تاثرات ناشی از اعمال گذشتۀ ما که در ناخودآگاه انباشته شده اند برون ریزی میکنند. (تاثرات ناخودآگاه ما همان سامسکاراها در سنسکریت است - مترجم). تجارب هیچ حساب کتابی ندارند و آنچه که همۀ ما باید انجام دهیم تداوم روند تمرین است و این خود موجب گشودگی و پالایش میشود. بنابراین، خیلی دلبستۀ تجاربی که در حین مراقبه رخ میدهند نشوید. تمرین بشرطی خوب است که ما ادامه دهندۀ روند همیشگی آن باشیم، بدون اهمیت نسبت به نوع تجاربی که در نشست ما حادث میشود. البته همۀ ما عاشق سرخوشی و تجارب اکستاتیک هستیم و زمانی که ایجاد شدند از آنها لذت خواهیم برد. اما به یاد داشته باشید که همۀ تجارب، صرفا نشانه هایی برون ریزی شده هستند، نه خود تمرین. ما قصد نداریم بدلیل تجاربِ به پا خاسته، از تمرین خود انحراف یابییم. بنابراین زمانی که تجارب ظهور یافتند و ما متوجه آنها شدیم، به تمرین در حال انجام خود بازگشت می کنیم. این همان فنّی است که ما را در پیشروی بسمت روشن بینی حفاظت میکند. هرقدر در سایت به مطالعه بپردازید، با دروس بیشتری که به شرح این موضوع از زوایای مختلف میپردازند، مواجه خواهید شد.
سوال2: ممنون از شما. من به نوعی تفهیم شدم که نباید ضرورتا انتظار تکرار تجربه را داشته باشم. در غیر اینصورت شاید اگر دفعه بعد این تجربه رخ نداد، فکر کنم کار اشتباهی انجام داده ام. من صرفا درس 39# و 41# را دربارۀ پرانایاما مطالعه و هنوز تمرین نکرده ام. من آن روز صبح قبل از آغاز مراقبه روی آی ام، چند تنفس عمیق انجام دادم. شاید به همین دلیل نیز این نشست، منجر به تجربۀ بسیار چشمگیری شد.
من در حال گذراندن دوره دیگری هستم که صوت اوم (OOMM) را جهت ذکر ارائه داده اند. البته اخیرا آن را انجام نداده ام اما فکر میکنم باید مجددا شروع کنم. من یکی از پرسش و پاسخ ها رو مطالعه کردم که شما تفاوت بین "آی ام" و "اوم" را در آن بیان داشتید. اینکه دومین مانترا دایره ای است. اما نمیدانم آیا میتوانم در مراقبه های خود مانترای "اوم" را بکار برم؟
من چند سوال دارم:
آیا میتوانید به من بگویید کی باید پرانایامایِ تنفس ستون مهره ای را شروع کنم؟ آیا قبل از انجام تمرین پرانایاما، فرد باید چند روز به مراقبۀ آی ام بپردازد؟ آیا تعداد روزهای مشخصی وجود دارد؟ همچنین آیا بکارگیری یک ساعت و زماسنج برای آگاهی یافتن از پایان بیست دقیقه مراقبه توصیه میشود؟ آیا انجام دوبار مراقبه در روز برای نیل به نتایجی مناسب ضروری است؟ آیا جایی در پرسش و پاسخ های دروس عنوان کرده اید که چرا مراقبه در وضعیت نیلوفر (Lotus) بهتر از نشستن روی یک صندلی است؟
من واقعا از اینکه تکنیک مراقبه چقدر قدرتمند است شگفت زده شده ام. هنوز نمیتوانم آن را باور کنم. همیشه مفهوم عبارت "آی ام" در کتاب مقدس (Bible) برایم اعجاب انگیز بوده است. اینک حتی کنجکاوترم و قصد دارم به همۀ منابع و مکان هایی که این واژه در آن ذکر شده مراجعه کنم.
شوهرم قصد دارد الان نشست مراقبه را امتحان کند. او تا قبل از این، مراقبه را بیشتر بصورت درازکش انجام داده است و من اینک مشتاق شنیدن نتایجش هستم. من در مورد تجارب خودم صحبتی با او نداشته ام چراکه نمیخواهم انتظار نتیجه خاصی را داشته باشد.
پاسخ2: با توجه به اینکه شما تازه شروع کردید و اتفاقات زیادی نیز رخ داده اند باید خردمند بوده و قبل از افزودن پرانایاما، برای حداقل چند هفته در تمرین مراقبۀ خود تثبیت گردید. بدین ترتیب، سکوی پرش خوبی را جهت گسترش تمرین خواهید داشت. همانطور که در این مجموعه دروس پیشروی کنید، مطالب بسیاری دربارۀ "خودگامی" خواهید دید که جوهرۀ موفقیت در یوگا است. شما حتما تاکنون اولین درس در این مورد را با نام "خط سیر زمانی شما چیست؟" (درس 38#) را مطالعه کرده اید. موضوعی بسیار پر اهمیت که مهم تر از هر تمرین مستقلِ دیگری است. بدون یک رانندۀ ماهر، اتوموبیل یحتمل به مقصد نمیرسد.
خودگامی در مورد سایر تمارینِ خارج از حوزۀ AYP (تمرینات این سایت) نیز کاربرد دارد که ترکیب آنها با تمرینات سایت پرمخاطره اند. چراکه ترکیب اثرات آنها با تمارین AYP میتواند غیرقابل پیش بینی باشد. شما در قبال سفر خود مسول هستید. در رویکرد خویش میزان بندی شده عمل کرده و همیشه قبل از حرکت به پیش در تمرین قبلی تثبیت گردید. هر شخصی با دیگری متفاوت است. تثبیت در طی هفته ها یا ماه ها صورت میپذیرد. در برخی موارد (همانطور که در ارتقائات مانترا و روش های پرانایامایِ پیشرفتۀ کومباکا که در دروس بعدی ارائه شده اند) این تثبیت میتواند سال ها زمان ببرد. تثبیتی که میتواند بسیار بندرت و در صرفا چند روز به انجام رسد. حتی خبرگان راه یوگا نیز در تمرینات خود بقدر کافی خودگامی را رعایت میکنند تا بتوانند تجارب فراوانی را که سیستم عصبی در طی مراحل تصفیه بوجود می آورد تاب آورند. پس با مطالعه این دروس میتوانید عطش خود را از برای دانش (معنوی) ارضاء کنید، اما روال برنامۀ تمرین خود را بسیار تدریجی بنا کنید تا بتوانید تمرینات را برای مدت زمانی طولانی حفظ کرده و تداوم دهید. روشن بینی بدین نحو وقوع می یابد. روم یک روزه ساخته نشد.
اشکالی ندارد که برای مراقبه از ساعت و زمان سنج استفاده کنید اما نه اینکه خیلی بدان وابسته شوید. بهتر است ساعت درونی خود را جهت زمان سنجی تمارین توسعه دهید. هرچند، گاهی نگاهِ کوتاه به ساعت مچی یا دیواری ضروری است. پس از آنکه ما در داشتن این "ساعت درونی" مهارت یافتیم آنگاه بهره گیری از یک ساعت، تنها راه زمان سنجی نخواهد بود و بدین ترتیب حتی اگر بدون ساعت نیز باشید، آنقدرها به مشکل نخواهید خورد.
سیداسانا (نه نیلوفر) طریقۀ نشستی است که این مجموعه دروس بسمت آن تکامل می یابد. شما با مطالعه بیشتر دروس متوجه خواهید شد. سیداسانا تمرینی ساده و قدرتمند برای خیزش انرژی اکستاتیک است. پرورش سکوت درونی و انرژی اکستاتیک و اتحاد طبیعی آنها (معاشقۀ درونیِ "شیوا و شاکتی" یا "پدر و روح القدس") کلید استحالۀ معنوی بشر است.
اما اینکه چرا دوبار در روز؟ درس 148# را مطالعه کنید. شما میتوانید پاسخ بسیاری از سوالات خود را در بخش فهرست موضوعی سایت و یا از طریق جستجو (Search) در سایت ملاحظه کنید. (فعلا چون هیچکدام از این دو قابلیت در سایت فارسی راه اندازی نشده، علاقمندان میتوانند در کادرِ سایت گوگل، نام سایت ما را بهمراه موضوع مورد علاقه خود تایپ کنند. بدین ترتیب صفحاتی از سایت فارسی که شامل آن موضوع بوده لیست خواهد شد - مترجم). برای من جای خوشحالی است تا در مورد هر سوالی که نمیتوانید پاسخ قانع کننده ای برای آن بیابیید، شما را یاری دهم.
روش های موجود در این دروس، ساده ترین و قدرتمند ترین روش هایی هستند که من در طی بیش از سه دهه از سلوک با آنها روبرو بوده ام. تمریناتی که در جهت ایجاد سیستم تمرینی موثر و منسجم ترکیب یافته اند. بنابراین، بله همۀ اینها موارد قدرتمندی هستند. فقط خودگامی را خوب بکار گرفته و از کارهای افراطی و غیر عادی پرهیز کنید (بسیاری از تمرینات شما را اغواء خواهند کرد). در اینصورت شما خواهید توانست در مدت زمانی طولانی به پیشروی ادامه دهید. لذت ببرید !
پرسش 3: سپاس بسیار و دوباره از شما. دیروز مجددا (حین تمرین) امواجی را دریافت داشتم که سر تا به پا مرا تحت تاثیر شدید قرار داد. احساسی که به بهترین توصیف ممکن همانند جریان الکتریکی بود. متوجه شدم هربار که این اتفاق می افتد، تنفس من تغییر میکند و باعث میشود نفس های عمیقی بکشم که البته بلافاصله اصلاح کردم. خیلی زود فهمیدم که میتوانم این امواج را با خواست خودم کنترل کنم. نمیدانم آیا باید آنها را آزاد گذاشته و یا محدود نمایم؟
همچنین متوجه شدم که همزمان با این جریانات، سرم به آرامی در جهت عقب و جلو و نهایتا طرفین، در شکل 8 به نوسان و تاب درآمد. پس از این تجربه، عبارت "تاب خوردن" را در سایت جستجو کردم و متوجه شدم یکی از شاگردان شما نیز این نوسان را البته در کل بدنش تجربه کرده است. پاسخ های شما را نیز خواندم که مبنی بود بر لزوم عدم پیگیری اینگونه حس ها، چون ما را از هدف اصلی به دور نگاه میدارد.
امروز برای اولین بار مراقبه ام را با تکیه کمر به تخت، در وضعیت نیلوفر (لوتوس) انجام دادم. کار راحتی نبود و برای دقایقی نیز تاحدی سردرگم کننده شد اما به هرحال موفق شدم توجهم را از این ناراحتی دور کرده و به مراقبه متمرکز شوم. مجددا امواج الکتریکی ظاهر شدند، اما این بار خیلی ظریف تر بودند و مجددا زمانیکه تنفس شدت گرفت من بلافاصله آن را آرام کرده و در اختیار گرفتم.
من در نشست تمرین نیم نگاهی به ساعت می اندازم. فکر کنم بخاطر وضعیت نیلوفر که در آن قرار داشتم، کمی بیشتر متمایل به پایان نشست بودم. در پایان نشست، انتهای ساق پاهایم به خواب رفته بود. من در این دروس هیچ دستوری مبنی بر "موقع" آغاز بکارگیری وضعیت نیلوفر در تمرینات را ندیدم. البته درس 33# را مطالعه کردم. من برای گرم کردن مفاصلم برخی تمرینات را شروع خواهم کرد که در سال ها قبل از مدرسه باله به یاد دارم. هنوز احساس میکنم مراقبۀ خوبی داشتم هرچند کاملا به دلپذیریِ مراقبه در وضعیت چهارزانو نبود.
پاسخ3: شما فقط با انجام چند مراقبه از نشانه های کلاسیکی برخوردار شده اید که من آن را "یوگای بی اختیار" (Automatic Yoga) می نامم. ناگفته نماند که شما در عرصۀ یوگا و برای این کار از همان زندگی های گذشته، "سیم کشی" شده اید. درواقع همۀ ما بدلیل ویژگی سیستم عصبی انسانی از این بابت سیم کشی شده ایم. برخی، از رسانایی طبیعیِ بیشتری نسبت به سایرین برخوردارند چراکه آنها از قبل روی مدار (های انرژی) کار مستقیم انجام داده اند. شما یکی از آنها هستید و اکنون در حال پیگیری مسیری هستید که روزی آن را ترک گفته اید. همۀ ما سفر و مقصد یکسانی داریم. سفر و مقصدی که عبارت است از پالایش و گشودگی سیستم عصبی در جهت نیل به سُرور بی پایانِ اکستاتیک و برون ریزیِ عشق الهی.
منظور من از یوگای بی اختیار، تمایلات جسمی، ذهنی و احساسی است که از ناکجا سربرآورده و بنظر نیز با تمرین درحال انجام، بی ارتباطند. ظهور چنین مواردی بدلیل اتصال و یکپارچگی (تمرینات) یوگا با سرتاسر سیستم عصبی است. مبحثی که با جزئیات بیشتر در دروس قبلی و بویژه در درس "هشت شاخه یوگا" شرح شد. درحال حاضر فقط این را بدانید که خیزش اشتیاق شما جهت مطالعه، تمرین، پیشروی بیشتر و غیره، همه بخاطر چند غوطه ای است که در سُرور آگاهی ناب درونی خورده اید. بنابراین بسیاری با اینگونه نشانه ها مثل خم شدن روی ساق پاها، علائم تنفس خاص و حرکات سر، اینگونه یوگاهای بی اختیار را تجربه میکنند. امری نسبتا شگفت انگیز. اینطور نیست؟ این مجموعه دروس، در ارتباط با همۀ اینگونه علائم شما را در روالی ایمن و موثر و مرحله به مرحله راهنمایی خواهند کرد.
زمانی که اینگونه حرکات و تنفس های عمیق در مراقبه پدیدار میشوند، ما خود را به آنها مشغول نمیکنیم یا اینکه آنها را به زور، طرد نمیکنیم. ما فقط به آسانی به جریان مراقبه بازگشته و مانترا را در هر سطحی از پالایش که رها شده بود، پیگیری و اجازه میدهیم تا این روند پاکسازی ادامه یابد.
عموما تنفس در حین مراقبه بسیار آرام میشود، همانطور که در این میان سوخت و ساز (متابولیسم) بدن نیز به کندی می گراید. هر زمان تنفس کند یا تندتر شد، میتواند نشانه ای مبنی بر آغاز حرکت انرژی های اکستاتیک باشد. هرچند ممکن است اینگونه موارد باعث دور شدن توجه شما از فرآیند سادۀ مراقبه گردند اما سعی کنید که غرق آنها نشوید. زمانیکه تنفس ستون مهره ای را شروع میکنید (تمرینی مجزا که قبل از مراقبه انجام میشود)، آنگاه است که فرصت خواهید یافت تا انرژی های اکستاتیک را در طریقی پیشرونده و متعادل پرورش دهید. درحین مراقبه نسبت به هر پدیده ای که ظاهر میشود، فقط روند بکارگیری مانترا را پیگیری کنید. در ارتباط با نوسانات سر و هر نوع علائم دیگر پدیدار شده نیز چنین روندی را پیش گیرید. یعنی فقط به آسانی به پیگیری مراقبه بپردازید. در دروس بعدی شما خواهید دید که نوسانات سر، شامل بخشی از تمرین پیشرفته ای به نام "پمپ چانه" خواهند شد. این ابتدای راه است و شما تازه آغازگر این راه شده اید. در ارتباط با تکنیک و روش ها هر زمان یک گام بردارید. بدون اهمیت نسبت به آنچه که پدیدار میشود، به آرامی پیگیر تمرین درحال انجام خود باشید. اگر برخی از این موارد با شدت گرفتن، کل زمان مراقبه را دربرگیرند، میتوانید به آسانی برای چند دقیقه ای با توقف ذکر مانترا، صرفا به این نوسانات و حس ها آگاه باشید (بدون تحریک کردن آنها). این کار به تثبیت جریان انرژی کمک خواهد کرد. آنگاه پس از چند دقیقه میتوانید به مراقبه بازگردید.
در ارتباط با حالت نشستن، در این دروس وضعیت نیلوفر (لوتوس - قرار دادن ساق پاها بر روی ران ها) تدریس نشده است. ما به جای آن سیداسانا را بکار میگیریم که ابزار مستقیم تری برای پرورش انرژی های اکستاتیک درونی است. شما با گذر از میان تمرینات تنفس ستون مهره ای، مولاباندا و شامباوی، به تکنیک سیداسانا خواهید رسید. فعلا با نرم کردن ساق پاها کار خوبی میکنید. هرچند احتیاجی به قرار دادن پاها، روی ران ها نیست. صرفا میتوانید همانطور که در درس 33# شرح شد در وضعیت چهارزانو بنشینید. وضعیتی پایه و استوار برای تجاربی که از راه خواهند رسید و با حداقل ایجاد اختلال در مراقبه. اگر وضعیت چهارزانو، بیش از حد ناراحتی ایجاد کرد میتوانید برای راحتی، پاها را از هم گشوده سازید. ترجیحا ابتدا یک پا را آزاد کنید. این روند را ادامه دهید. فرآیند تنظیم و جا افتادن در این نحو از نشست، تدریجی است و میتواند هفته ها تا ماه ها به طول انجامد. تا این تنظیم شکل بگیرد، سعی کنید در حین مراقبه به راحت ترین شکل ممکن بنشینید. زمانی فرا میرسد که نشست سیداسانا در حین تمرینات، کاملا طبیعی و بدون ناراحتی انجام خواهد گرفت. بنابراین، سیداسانا محقق خواهد شد اما فوران بی پایان اکستاسی بواسطۀ این نشست، موضوع دیگری است که بعدها حادث میگردد.
مبحث زمان بندی بویژه با افزودن تمرینات جدید، موضوعی است که در طی این مجموعه دروس بدان پرداخته شده است. امری که بیش از هرچیز با توانایی تطبیق و سازگاری شما (با تمرین جدید) در ارتباط خواهد بود. به همین دلیل نیز اصولا ما زمان های خاصی را تعیین نکرده ایم. هرکس متفاوت است. نکته اصلی این نیست که بایست خیلی از ظرفیت های خویش فراتر رفته و در کوتاه مدت، پایان دنیا را فتح کنیم. مادامیکه بدانید در مواقع زیاده روی تمرینی باید عقب نشینی کنید، هیچ مشکلی ایجاد نخواهد شد. پس اگر گاهی کمی بیش از ظرفیتِ هضمِ سیستم عصبی خود نسبت به تمرین جدید پیشروی کردید، چند گام به عقب بازگردید. این به آزمون گذاری تجارب، فرآیندی همیشگی خواهد بود که بواسطۀ آن، گام به گام حرکت رو به پیش و یا پَس خواهیم داشت. بتدریج است که یاد میگیریم به چه نحو باید با این وسیلۀ معنوی شگفت انگیز و دگرگونی پذیر که ما در آن زندگی میکنیم، کار کنیم. وسیله ای که همان سیستم اعصاب بشری است! وسیله ای که میتوان به شناوری بادبانی تشبیه کرد که حرکت دادن آن مستلزم یک بادبان افرازی متبحرانه و مدبّرانه است.
پرسش4: من نگاه کوتاهی به درس پمپ چانه (139#) داشته ام و بنظر میرسد که در این درس موردی شرح شده که بسیار شبیه تجربۀ من است. تمرینی کاملا هیجان انگیز که قصد دارم طبق توصیه شما به آن گام به گام وارد شوم به همین دلیل نیز این درس را کامل نخواندم. آموزش های بسیاری در این مورد در دسترس هستند که این تمرین در آنها بشکل دیگری انجام میگیرد و انجام آن در هر صورت بسیار دشوار است.
دیروز برای اولین بار من دوبار مراقبه کردم. پاها در حالت ضربدری قرار داشتند. (من اصلا در وضعیت نیلوفر قرار نگرفتم و خوشحالم از شنیدن اینکه انتظار بکارگیری آن را از ما ندارید!) اما مجددا حالت چهارزانو نیز خیلی ناراحت کننده پیش رفت اما با گذشت زمان مراقبه راحت تر گردید.
من در ارتباط با مراقبۀ "آی اَم" متعجب هستم. در طول هفته های گذشته و قبل از آشنایی با سایت شما، در طول روز به انجام نوعی تایید ذهنی میپرداختم. "من در هماهنگی با مسیح هستم". من حتی یک دستگاه پخش جیبی دارم که این عبارت را در بستر همراه با من تکرار میکند. دلیل این کار، یکی از کتاب هایی بود که اخیرا در حال مطالعه بودم. کتابی در مورد اساتید سیدها (Siddha) که یکی از آنها گفته بود از دلایل بیماری، نگرانی و غیره، نبودن ما در هماهنگی با مسیح است. همچنین همۀ آنها با ما دربارۀ الهی بودن و اینکه خداوند در درون ما است صحبت میکردند. درحالیکه بسیاری از مردم، او را وجودی جدای از خود تصور میکنند. من گمان میکنم بزرگ شده ام.
بنابراین گاهی در مراقبه درحالیکه به آی ام آگاه هستم، به خدا نیز توجه دارم و آگاهی من متناوبا بین آی ام و خداوند در چرخش است. بنابراین گمان میکنم در ارتباط با توجه روی مانترا دچار نوعی بلاتکلیفی هستم.
دیشب در قسمتی از نشست و فقط برای چند ثانیه بنظر رسید که از مراقبه روی مانترا فراتر رفته و به دایره ای چند رنگ ورود یافتم که در آن از هیچ واژه یا فکر خبری نبود. حالتی که درست مثل جدایی کامل از جسم و فکر بود. اما فقط چند ثانیه ای دوام داشت و آنگاه به آگاهی روی آی ام بازگشتم. حالتی که در مدت زمان خیلی مختصری رخ داد. من قصد دارم در ارتباط با این تجربه بیشتر کاوش کنم اما دیگر رخ نداد. انگار تا نزدیک مرزِ عرصه ای پیشروی کردم اما نتوانستم کاملا به آن راه یابم. آنگاه در حین مراقبۀ امروز صبحگاهی، همان جدایی از جسم و ذهن را داشتم اما اینبار بجای ورود به یک دایره، احساس کردم انگار از پشت بدرون این عرصۀ جدایی، افتاده و شناور شدم. مجددا همۀ آگاهی از مانترای آی ام و بدنم به فراموشی سپرده شد. فضایی که بسیار "خاموش" بود. هرچند میخواستم این تجربه بیشتر طول بکشد اما برای چند ثانیه ای دوام نداشت. برای اولین بار پس از آغاز تمرین مراقبه، من اشتیاقی برای خروج از نشست نداشته و راضی به ماندن و تداوم نشست بودم اما زمان پایان مراقبه پس از بیست دقیقه طبق توصیه شما فرا رسید.
سوالی دارم که حتی در حین انجام مراقبه مرا سردرگم میکند.
آیا در حین مراقبۀ آی ام، باید به خداوند نیز آگاه بود و یا اینکه باید صرفا به مراقبۀ آی ام پرداخت، بدون اندیشه نسبت به معنیِ مانترا و یا خداوند و طبیعت الهی خویش؟ آیا تلاش من باید در راستای جدا کردن فکرهایم نسبت به خداوند در مراقبه باشد؟
همچنین میخواهم دربارۀ مورد جدیدی که شب گذشته رخ داد صحبت کنم.
دیروز و شب گذشته متوجه شدم گاهی اوقات تنفسم خیلی کند میشود، بنحویکه یکبار بنظر کلا متوقف شد. اما جدیدترین مورد شب گذشته اتفاق افتاد. ناحیه ای در شبکۀ خورشیدی من بسمت داخل فشرده میشد، ناحیه ای که بیشتر واقع در زیر استخوان جناق بود. به حدی که انگار کل قفسۀ سینۀ من توسط این ناحیه تحت تاثیر قرار میگرفت. تجربۀ دردناکی نبود اما واقعا شدید بود. از وضعیت تنفسی خودم در آن لحظات دقیقا چیزی به یاد ندارم. کاش درست بعد از این رویداد، احوالاتم را یادداشت میکردم. طبیعتا و مجدد نسبت به این تجربه در تعجب هستم و اینکه آیا شما در مورد این تجربه چیزی شنیده اید؟
پاسخ4: مانترا فقط برای صوتِ آن بکار گرفته میشود نه معنی آن. در فهرست موضوعی سایت شما میتوانید چندین درس را تحت عنوان "مانترا - زبان و معنی" جستجو کنید. املای دیگر مانترای آی ام (I AM)، آیم (AYAM) است. با تلفظی مشترک. هیچیک از اینها با عبارت "I AM" در عرفان مسیحیت و تفاسیر آن ارتباطی ندارند. این عبارتی است که ما صرفا بعنوان یک مانترا بکار میگیریم و مهم ارتغاش این صوت است نه معنی آن در ادبیات انگلیسی. هرچند من خود نیز پیشینۀ مسیحی دارم.
بنابراین زمانیکه در مراقبه، افکارِ مرتبط با معنی آی ام یا پروردگار یا هرآنچه دیگر برمیخیزند ما فقط با آنها همچون سایر افکارِ به پا خاسته رفتار کرده و به آسانی آگاهی را به مانترا بازمیگردانیم. همین واقعیت برای همۀ تجارب ایجاد شده در حین مراقبه نیز صدق میکند. بدون اهمیت نسبت به اینکه این تجربه چقدر اکستاتیک، عمیق، مکاشفه آمیز، عجیب و یا رویایی باشد. یعنی زمانیکه متوجه شدیم از آگاهی به مانترا جا مانده ایم، بدون اهمیت نسبت به عامل این جدایی، صرفا و راحت به مانترا باز میگردیم. این جریان و فرآیندِ یک مراقبۀ (صحیح) است.
در ارتباط با کند شدن تنفس و توقف آن همانطور که قبلا نیز شرح شد امری طبیعی است.
تو و بیرون کشیده شدن دیافراگم نیز از جمله یوگاهای بی اختیار دیگر محسوب میشود. فرآیندی که "اودیانا" نام گرفته است. شما میتوانید بحث های مرتبط با آن را در بخش تمرینِ فهرست موضوعی سایت و تحت عنوان "اودیانا/نولی" بیابیید.
گام به گام پیشروی کرده و لذت ببرید !
پرسش5: پس در سایر کشورها و زبان ها باید بجای ترجمۀ "آی ام"، خود این عبارت را بکار ببرند؟
من نگاه کوتاهی به درس شما در ارتباط با اودیانا انداختم. این واقعا غیر قابل باور است که بدن من خود به خود همۀ این موارد را اجرا میکند. هرچند نگفته بودم اما زبان من هم بعقب مکیده شده و با فشار در برابر کام دهانم قرار میگیرد. واقعا نمیفهمم، این روشی بوده است که شما آگاهانه در پی انجامش بوده اید! میتوانم با اطمینان فرض کنم هرآنچه را که بدنم تا بدینجا انجام داده است، بهتر از من میداند.
من در حال پیگیری و تمرین مرحله به مرحلۀ همۀ این موارد هستم. با جهت گیریِ بی اختیار بدنم بسمت همۀ این تکنیک ها آیا من در معرض خطر توسعۀ زودهنگام این تمارین قرار ندارم؟ چراکه بنظر میرسد همۀ این تجارب، خارج از روال قاعده مند خود وقوع یافته اند. من صرفا به قصد انجام فقط مراقبه این راه را آغاز کردم و این موارد خود به خود رخ میدهند! برای من تجارب دیگری نیز رخ داده که شاید بعدها بفهمم یوگای بی اختیار (اتوماتیک) بوده است.
پاسخ5: بله بدلیل این که ما صوت آی ام را بکار میگیریم نه معنی آن را، لذا ترجمه و معنی آن در سایر زبان ها کاربردی نخواهد داشت. این صوت دارای ارتعاشی جهانی است که در سیستم عصبی انسان طنین انداز میشود. به همین دلیل من این صوت را مانترای جهانی نام نهاده ام.
جالب، زبان شما به بالا برخاست؟ این وضعیت، "کچاری" نام داشته و مودرایی بسیار مهم است که در دروس پیشین با جزئیات بسیار به آن پرداخته شد. در این مورد نیز میتوانید به فهرست موضوعی سایت مراجعه کنید.
با توجه به همۀ موارد ایجاد شده، میتوانم حس کنم که شما در ارتباط با نحوۀ مدیریت خود برای پیشرویِ بیشتر دچار نگرانی هستید. به شما توصیه میکنم تمرین جدیدی را آغاز نکنید و صرفا تمرینات خود را طبق برنامه ریزی مشخص به پیش ببرید. در طی ماه ها و سال ها، بشکل تدریجی بسراغ تمرینات جدید و پیشرفته تر بروید. اولویت در امتداد این راه، تثبیت و استواری در هر تمرین و مرحله است. هرآنچه که بعنوان یوگای خود به خود پدیدار شود، متانت و تعادل خود را حفظ کرده و همراه با جریانِ تمرین سازمان یافتۀ روزانه، برای مدت های مدید، استوار باقی بمانید. اگر بدین نحو ادامه دهید، آنگاه همۀ موارد در زمان مناسب و بشکلی طبیعی با یکدیگر تطبیق خواهند یافت.
با توجه به وضعیت شتاب آمیز شما، مهمترین مواردی که میتوانم توصیه کنم آن است که شکیبایی و خودگامی در تمرینات را به خاطر داشته باشید. اگر بخواهید همۀ این تجارب ذکر شده را بصورت تمرین مجزا و همزمان پیش ببرید، کار بسیار سختی خواهید داشت. شما از هدایایِ بسیارِ یوگا برخوردارید که اینجا جوانه زده اند. از این مزرعه روز به روز و با دقت مراقبت کنید تا باغی پر رونق گردد. شما به جایگاهی بسیار فراتر نقل مکان خواهید کرد.
همیشه به یاد داشته باشید که مهمترین تمرین، مراقبۀ عمیق است. تمرینی که سکوت درونی زیربناییِ ما را پرورش میدهد. سکوت درونیِ قرار یافته در بنیانِ همۀ غوغاهای بیرونی. بدون حضور این سکوت، همچون پرنده ای بی آشیان، اسیر باد خواهیم بود. هیچیک از این یوگاهای بی اختیاری که در مسیر راه تجربه میکنیم، اهمیتی نداشته و تنها سکوت درونی (سُرورِ آگاهی خالص) است که کلید همۀ پیشرفت ها در یوگا است.
همانطور که در مزامیر (بخشی از انجیل) آمده: "آرام (خاموش) باش و بدان من پروردگار هستم."
پرسش6: ممنون از شما برای پاسخ به سوالات زیاد من. من تاحدی نگران نحوه مدیریت این موارد بودم که اکنون بواسطۀ پاسخ شما رفع گردید. من بشکلی اصولی پیشروی خواهم کرد، انگار که هیچیک از این موارد رخ نداده است.
دیروز (بجای دوبار)، فقط یک بار به انجام مراقبه (همراه با تنفس ستون مهره ای) پرداختم. چند روزی بود که در ارتباط با قرار دادن ذهن و انرژی خود روی وظایف عادی ترِ شغلم، با مشکلی مواجه بودم، طوریکه هیچ انگیزه ای برای انجام کار نداشتم. هرچند شاید این از نتایج مراقبه باشد. به یاد دارم که شما بیان فرمودید، استراحت پس از مراقبه توصیه میشود و من هیچگاه واقعا بیش از یکی دو دقیقه به این استراحت نپرداختم. شاید این موضوعی است که به انجام آن نیاز دارم.
دیروز تصمیم گرفتم نشست صبح را حذف کرده و فقط به تمرین بعد از ظهر بپردازم. من به قسمت پرسش و پاسخ های سایت مراجعه کردم اما هیچ اطلاعاتی مبنی بر اینکه خود شما روزی چند نشست تمرینی دارید نیافتم. بنظر شما بهتر نیست حداقل در ابتدای کار، گاهی فرد یک روز کلا تمرین نکند و یا روزی یک بار تمرین کند. شاید در این مورد نکاتی در سایت موجود باشد اما مطلبی که راهنمای من باشد نیافتم.
مورد دیگری که خواستم بپرسم این است که: پس از انجام سومین مراقبه متوجه شدم توانایی کنترل امواج انرژی را که در بدنم موج میزنند دارا هستم. این اتفاق بدون تلاش آگاهانه شروع شد اما بعد فهمیدم که میتوانم مجددا با تلاشی مختصر این کار را انجام دهم. اما من اخیرا و در چند روز گذشته، این کنترل امواج انرژی را در روال عادی زندگی روزانه و در خارج از زمان مراقبه نیز تجربه کردم. گاهی اوقات در طول روز یا شب احساس میکنم نیاز دارم تا به این انرژی جاری در بدنم و با میل خود فشار وارد کنم. کاری که ممکن است در حین دیدن اخبار، درست کردن شِیک پروتئین و یا کار با کامپیوتر انجام شود. فکر میکنم این کار در حال تبدیل به نوعی اعتیاد است. امری که حداقل یک بار در ساعت رخ میدهد. اگر من با میل خود این کار را نکنم اما باز هم این انرژی خود به خود به جریان می افتد. البته از این بابت احساس بدی ندارم. این جریان انرژی احساس نسبتا دلپذیری دارد و احساس غیر قابل توصیف توانمندی به من میدهد. آیا این احوالات بیانگر نوعی ارتقاء در قدرت های معنوی من است یا اینکه فقط بخشی از فرآیند پالایش محسوب میشود؟
پاسخ6: بله آسان بگیرید. هر بار یک تمرین، بهترین رویکرد برای زمان هایی است که تغییراتی بزرگ سوی زندگی ما جاری میشوند. تغییر بزرگی که همانا عبارت از گشودگی سیستم عصبی ما برای اتحاد با سُرور آگاهی خالص و لایتناهی است که کل کیهان را دربر گرفته است!
تجربیات بخشی از پالایش بوده و به تغییر می گرایند. یعنی درواقع تجربیات، گسترش می یابند. پس بنابراین موارد بسیاری وجود دارند که از راه خواهند رسید. و البته بله، آنها میتوانند اعتیادآور باشند. اعتیاد به یوگا و تجارب برآیندِ از آن، اولین درس (نکته) مهم برای تمرین گر است. اگر بخواهیم از برنامۀ 12 قدمِ مربوط به معتادان، واژه ای را اقتباس کنیم، شاید همۀ ما یوگی ها و یوگینی ها در حال "بازپروری" هستیم. بازیابی آنچه که ما مدت هاست از دست داده ایم. گمگشته ای که اصولا مرتبط با لحظات تجربۀ اکستاتیک نیست. این گمشده، چیزی بینهایت بزرگ تر از عالی ترین لذت اکستاتیکی است که میتوانیم امروز دارا باشیم. از تجربیات (حاصل از تمارین) خود لذت ببرید و آنها را بسمت زندگی هر روزۀ خود جاری سازید. بهترین راه انجام این امر، بوسیلۀ اشتراک گذاری این سُرور با دیگران به روش هایی ساده است. پیشه ساختن نوعی زندگی ساده و برای خدمت رسانیِ به دیگران، بهترین طریقی است که من در جهت حفظ تجارب ظهوریافتۀ اکستاتیک و جلوگیری از هبوط یافتن آنها در نفسانیّت (خودپسندی) شناخته ام. این بخشی از دلایلی است که من این دروس را به رشته تحریر درآوردم. ظهور روشن بینی چه لطفی دارد اگر قابل ارائه و بخشش نباشد؟ نه، اصلا خوب نیست و نوعی تن پروری محض است. حقیقت آن است که روشن بینی نمیتواند به کمال خود نائل آید اگر درشکل خدمتی برای منافع دیگران ارائه نشود. چراکه روشن بینی طبیعتا دربردارندۀ همه چیز است. (درمورد برنامۀ 12 قدم به درس 29# مراجعه کنید - مترجم)
اینکه سرشت حقیقی زندگی عبارت از سُرور اکستاتیک است، گناه ما نیست. سیستم عصبی انسان ماشین (دستگاه) اکستاسی است. آیا ما باید از آن صرف نظر کنیم؟ من فکر نمیکنم. همانطور که بسمت حالت طبیعی اکستاسی خویش حرکت میکنیم، توانایی انجام خیلی کارها را با مسولیت پذیری خواهیم داشت. بدینگونه است که میتوانیم این سیاحت را سرانجام دهیم. سُرور اکستاتیک برای تکامل ثمرۀ خود، باید به دنیای پیرامون سرریز گردد. هیچ کاری نکردن، نوعی لذت طلبی (خودخواهی) معنوی محسوب میشود. شاید بتوانیم مدتی را اینگونه سر کنیم و فقط در تجارب اکستاتیک درونی خود غوطه ور باشیم. اشکالی ندارد. اما دیر یا زود ما با سُرور اکستاتیک خویش رهسپار دنیای بیرون خواهیم شد. امری که اجتناب ناپذیر است. در امتداد راه یوگا و از طریق تجربۀ مستقیم خود، یکی از بزرگترین اسرار جهان را کشف میکنیم. رازی که عبارت است از نقش احساسات (انرژی) جنسی در دگرگونی (استحاله) معنوی انسان.
در مورد تمرینات روزانه بهتر است به دو نشست تمرینی در روز بچسبید، چراکه توسعه و حفظ این عادت بسیار مهم است. امری که مدتی قبل در درس (209#) نیز پوشش داده شد. "گنجاندن تمرینات روزانه در یک جدول کاریِ شلوغ". البته میدانم علت آنکه تلاش دارید به یک نشست در روز بپردازید، وقت نداشتن شما نیست. اما در آن درس دلایلی مطرح شده که نشان میدهد حفظ عادت نشست های دوبار در روز، تا چه اندازه مهم است. همچنین میتوانید درس 148# را نیز مطالعه کنید. "چرا تمرین دوبار در روز؟".
اگر شما در تمرینات خود تاحدی احساس تحریک بیش از حد میکنید، کاری که انجام میدهید زمان نشست های دوبار در روز را کاهش دهید. اگر شما 5 دقیقه تنفس ستون مهره ای و 20 دقیقه مراقبه کرده و از تحریک بیش از حد برخوردارید، بجای انجام صرفا یک نشست در روز، سعی کنید چند دقیقه از زمان تنفس ستون مهره ای کاسته و مراقبه را به 15 دقیقه برسانید. اما هر دو نشست روزانه را اجرا کنید. اگر این منوال نیز کماکان تحریک آمیز بود، آنگاه مراقبه را 10 دقیقه (دوبار در روز) انجام دهید. چنین روندی میتواند همسو با تنظیمات انرژی در سیستم عصبی، بار و فشار روی شما را نیز کاهش دهد. این همان مبحث پراهمیت "خودگامی" است که بشکل گسترده ای در این دروس مورد شرح و بحث قرار گرفت. خودگامی کلید کشفِ نوعی تعادل و ثبات در روال تمرینیِ دوبار در روز است. بدین ترتیب ما میتوانیم سکوت درونی و انرژی های اکستاتیک را درسیستم عصبی خویش پرورش داده و با بکارگیریِ چرخۀ دوبار در روز، آنها را در فعالیت ها به تثبیت رسانیم. مسلما انجام تمرین دوبار در روز (و کوتاه) بسیار موثر تر از چرخۀ یک بار در روز با تمرینی طولانی تر است. البته زمان هایی وجود خواهند داشت که بلحاظ زمانی تحت فشار بوده و یا اینکه بدلیل انجام کار بسیار در زمان تمرین خسته و ازپا درآمده هستیم. در این موارد اگر هم شده فقط برای یک تا دو دقیقه با چشمان بسته بنشینید و این عادت را حفظ نمایید. ببینید چطور کار میکند؟ عادتی که باید دوبار در روز رعایت گردد. همانطور که گفته اند: "تا از دستش ندادی، به کارش بگیر". البته ما میتوانیم در صورت لزوم بلحاظ زمانی در تمرینات خود و حتی دفعات آن در روز منعطف باشیم.
پرسش7: من دیروز نشستی داشتم که احساسم پس از آن تماما تعجب و تحسین بود! من در دو روز گذشته مراقبه های آرامبخشی داشتم، همراه با نوسان و چرخش معمول و "خود به خود" سر. اما اینبار این تجربه بسیار ملایم و آرام تر رخ نمود، بدون حضور امواج بی اختیارِ انرژی همچون قبل.
به همین خاطر تصمیم به پیشروی گرفتم و نکات دروس 41# و 54# و 55# (دربارۀ تنفس ستون مهره ای، کوندالینی و مولاباندا) را در نشست دیروز خود گنجاندم. قوی ترین تجارب ممکن تاکنون را در این نشست داشتم و موارد جدید بسیاری نیز رخ دادند. فکر کنم آنچه را که شما "یوگای بی اختیار" می نامید کماکان ادامه دارد.
پاسخ7: با توجه به افزودن تمرینات جدید در نشست خود، به یاد داشته باشید که اثرات اینگونه تمارین میتوانند بصورت تاخیری بروز یابند. بنابراین ما واقعا از همۀ تاثیراتی که یک تمرین جدید برای حداقل چندین هفته به ظهور میرساند خبر نداریم. اگر شما به افزودن دو یا سه تمرین جدید مبادرت کرده و از وضعیت پیشین تمرینی خارج شده اید، شاید تشخیص فرآیندهایی که مقدمتا با این اضافات به جریان می افتند دشوار باشد. و این زمانی است که خودگامی مستلزم رعایت بسیار میشود. وقتی انرژی به هرکجا زبانه کشید، چه میزان باید عقب نشینی کرد؟ مسلما با کمی پیش افتادن از توانایی ها و تمرینات قبلی، دنیا به پایان نمیرسد. مادامیکه بدانید در مواقع اضطرار و برای راندنِ هموارتر، چگونه عقب نشینی کنید. این نکته ای است که باید بدان توجه کامل داشته باشید.
فقط این را به خاطر بسپارید که شما (بواسطۀ تمرینات سایت) دارای یک ماشین فِراری معنوی شده اید. (از نوع فوق العاده سرعتیِ آن) و باید نحوه رانندگی با آن را یاد بگیرید تا دچار سانحه نشوید. شما در جایگاه راننده قرار یافته اید.
آرزوی بهترین ها برای شما در این سیاحت. وییییژژژژژژژژ !
استاد در درون شماست.
|
دروس کلیدی |
||||
|
||||||