|
تمرینات پیشرفتۀ یوگا دروس تانترا
بعدی | قبلی
T34 پرسش و پاسخ - کچاری و "نقطۀ راز"
نویسنده: یوگانی
تاریخ: یکشنبه 30 ژوئن 2004 ساعت 0:54 بعد از ظهر
*به خوانندگان جدید توصیه می شود که خواندن مطالب را از ابتدای دروسِ اصلیِ تمارین پیشرفتۀ یوگا (درس اول "این بحث برای چیست ؟") آغاز نمایند. چرا که دروس قبل، پیشنیازی برای این درس محسوب می شوند. همچنین به تمرین گران پیشرفته توصیه میشود که مطالعۀ مباحث تانترا را از آغاز بایگانی این دروس (درس اول "تانترا چیست؟") آغاز نمایند.
پرسش: من بلاخره زبان را بر فراز کام نرم جا دادم. تشکر ویژه و همیشگی از پشتیبانی های شما.
جالب است بدانید که کچاری چگونه بطرز خاصی با احساسات جنسی در ارتباط قرار میگیرد. قصد داشتم آن را به استعاره، "جنسی" توصیف کنم اما کاملا و بمعنی واقعی کلمه، جنسی است. زبان و حلق بمثابه لینگام و یونی هستند. فقط در این جایگاه است که همۀ ما کاملا در جایگاه هر دو جنس (فاعل و مفعول) قرار میگیریم. اینجاست که بافت های راست شوندۀ گذرگاه های بینی تحریک میشوند...
انگار احساس میکنم بکارت خود را مجددا از دست داده ام. هرچند که واقعا و در ابتدای امر به دلپذیری ارتباط جنسی بنظر نمی آید، اما قصد دارم روی آن کار کرده و به آن فرصت بدهم.
پاسخ: ورود شما به مرحلۀ 2 کچاری را تبریک میگویم! شما از سنگ نشانۀ (علامت بین راه) بزرگی در جادۀ یوگا گذر کرده اید.
استعارۀ جنسی شما نیز درخور و مناسب است. در واقع کچاری، درست مثل شامباوی و همۀ دیگر مودراها و بانداها، مستقیماً با تمایلات عالی جنسی در ما پیوند میخورد. همۀ آنها مستقیماً با نوروبیولوژِی جنسی در ناحیۀ لگن ارتباط داشته و بتدریج کارکرد خود را بسمت سطوح بالاتری در سرتاسر بدن و فراسوی آن گسترش میدهند.
هرچند شاید در ابتدای امر "از دست دادن بکارت" در کچاری، مثل از دست دادن دیگر بکارت ها، حس جالبی نداشته باشد اما لذات آن بمرور و در دراز مدت از راه میرسند. همچنانکه رسانایی اکستاتیک ظهور می یابد، نهایتا، به نوعی از خروش مستمرِ ارگاسم در سراسر بدن نایل میشویم. آنگاه است که همۀ این مودراهای یوگا با واکنشی هماهنگ، به عملکرد طبیعی خود مشغول میشوند. در این رابطه درس "مودرای کلیِ بدن"، بتازگی در دروس اصلی قرار گرفته است. (درس 212# را مرور کنید).
نقش کچاری در پرورش تجارب عالیِ اکستاتیک، چشمگیر و اسرارآمیز است. بخشی از این اسرارآمیز بودن بدین دلیل است که اکثریت قریب به اتفاق مردم هنوز بدین "مکان جدید" راه نیافته اند. هرچند که رسیدن بدان، تنها مستلزم یکی دو سانتی متر حرکت و سفر هر روزۀ زبان ما است اما ابزارهای ورود بدین تمرین، هنوز بحث برانگیزند. حداقل در این زمانه که فهم اندکی از فلسفۀ کچاری وجود دارد اینگونه است. (فهمی که رو به افزایش است). اما یحتمل افراد بسیاری در سال های پیش رو بدین تکنیک روی خواهند آورد.
اما چرا؟
بر فراز حفرۀ مجرای حلق و بینی که در حیطۀ دسترسِ یک زبان آزاد و کاوشگر است، عضوی وجود دارد که به همان اندازۀ اندام های جنسی تحریک پذیر است. "تحریک پذیریِ معنوی" تبیین گرِ خوبی برای آن خواهد بود. تحریک در کچاری به تحریک رو به بالای انرژی اکستاتیک یا جنسی در بدن می انجامد درحالیکه تحریک در اندام های جنسی اگر بسمت یک تحریکِ تاخیریِ تانتریک (پیش ارگاسمیک) کشیده نشود میتواند منجر به خروج انرژی ما در راستای اهداف تولید مثل گردد.
اجازه دهید این کانونِ تحریک پذیریِ معنوی را که بر فراز مجرای حلق و بینی قرار یافته "نقطۀ راز" بنامیم. چراکه تا به حال از شناخت و ادراکِ اندکی نسبت به آن برخوردار بوده ایم.
با اتخاذ واژۀ مناسب، که جنبه های تحریک آمیز و جادوییِ کچاری را انعکاس میدهد، توده بسیاری از افراد طالب لذت بسمت آن کشیده خواهند شد. چرا که نه؟ اگر داشتن فرزند نیز لذتبخش نباشد که کسی زیر بار درست کردن آن نمیرود؟ آیا روشن بینی و نیل بدان، کمتر لذت و سرخوشی دارد؟ زمانیکه حقیقت جادۀ معنوی بشکل گسترده ای شناخته و ادراک گردد، جاده های منتهی به روشن بینی لبالب از تمرین گران خواهند شد. حقیقتی که عبارت است از نیل به عیشی درونی (Internal Orgy) و پایدار از جنس سرور اکستاتیک که در شخص نغمه پرداز میشود. درست مثل جاده های منتهی به تجربۀ تولید مثل جنسی که در حال حاضر مملو از مشتاقان بسیار است. بطور جالب توجهی این دو جاده در هم تلاقی میکنند و درست در همین نقطۀ تقاطع است که واژۀ تانترا خلق میگردد. به همین دلیل نیز این درس بجای ارسال در مجموعه دروس اصلی، در دروس تانترا قرار یافته است. وقت آن رسیده تا کمی آزادانه تر در مورد موضوع کچاری به بحث بپردازیم.
پس این نقطۀ راز (Secret Spot) چیست؟
در درس اصلیِ 108# دربارۀ کچاری، از تیغۀ میانی و پسینِ بینی بعنوان یک "حس گرِ اکستاتیک" نام برده شد. جایگاهی که "محراب سُرور" نیز نام گرفت. اینجا و در دروس تانترا آن را "تحریک پذیرِ معنوی" (Spiritually Erogenous) نام نهادیم. با توجه به همۀ این تفاسیر و عبارات باید روشن شده باشد که در تمرین کچاری، عضو ویژه ای (نوک زبان) در تماس با تیغۀ میانی بینی قرار میگیرد.
تیغۀ میانی بینی (Septum) عضوی صاف و ضخیم است که از سوراخ های راست و چپ بینی مشتق میشود. لبۀ عقبی این تیغه به وسط و بالای حفرۀ حلق و بینی امتداد می یابد. حفره ای که بر فراز کام نرم واقع است. (کام نرم در ادامۀ کام سخت قرار دارد). وقتیکه زبان، راه خود را بسمت این حفرۀ فوقانی باز میکند، با تیغۀ مذکور نیز مواجه خواهد شد. در اواسطِ راهِ این تیغه بسمت بالا، برآمدگی کوچکی وجود دارد. یک برجستگی محدّب و کوچک که ناحیه ای بشدت حساس است. اینجا همان "نقطۀ راز" خواهد بود.
همانطور که در ارتباط با اعضای جنسی معمول ما نیز مصداق دارد، تحریک پذیری فقط منحصر به یک نقطه در تیغۀ میانی بینی نبوده و (کم و بیش) سایر مناطق مثل مجرای حلق و بینی، انتهای داخلی سوراخ های بینی و غیره را نیز در برمیگیرد. اما نقطۀ راز یک نقطۀ کانونی و حساس مثل کلیتوریس در زن یا سر لینگام در مرد است. تحریک پذیری نقطۀ راز بدانها شبیه است. اما بین نقطۀ راز و نقاط حساس تناسلی ما تفاوت های بنیادینی وجود دارد.
اول اینکه بر خلاف اندام های جنسی که از همان ابتدا بطور بی قید و شرط آمادۀ تحریک پذیری هستند، تحریک پذیریِ نقطۀ راز بمرور زمان و در طول مدت ها به یک بیداری کامل میرسد. (البته اندام های جنسی نیز میتوانند بواسطۀ تمرینات تانتریک، بتدریج بمرحلۀ ایجاد اکستاسی معنوی نایل شوند). این مدت زمان، بستگی به پالایش و گشودگی سیستم عصبی ما با استفاده از طیف کاملی از تمرینات یکپارچۀ یوگا خواهد داشت. تمریناتی را که تماما (در همین سایت و) تا بدین مرحله در دسترس داریم. خیزش رسانایی اکستاتیک در سیستم عصبی بنحو قابل ملاحظه ای موجب افزایش حساسیت نقطۀ راز میشود. تمرین کچاری، تحریک گرِ رسانایی اکستاتیک در سرتاسر بدن بوده و خیزشِ حساسیت نقطۀ راز یکی از اثرات و منافع آن است. هرچقدر که این تمرین نتیجه بخش شود، تمرین گر، بیشتر و ناخودآگاه بدان میپردازد. هرچقدر نیز که نقطۀ راز بیشتر تحریک گردد، حساسیت بیشتری یافته و همراستا با آن، واکنش اکستاتیک در سرتاسرِ کُل سیستم عصبی افزایش می یابد. تا جائیکه بدون محدودیت فقط به پیش رفته و ارتقاء می یابد! این خیزشِ واکنش اکستاتیک (در سیستم عصبی) بخش مهمی از جادۀ بی انتهایِ شکوفایی سُرور اکستاتیک در بدن است. سُروری که به خارج از ما طنین افکنده و محیط پیرامون ما را نیز از عشق الهی آکنده میسازد. بنابراین برای توسعۀ قابلیت تمرین کچاری در سرتاسر نشست تمارین، مشوق های (پاداش های) خوب و فزاینده ای وجود دارند. کچاری اصلی ترین راه برای پرورش لذت بی پایانِ درونی است که همراستا با خود، اشراقی همه گیر و جهانی را به ارمغان می آورد. به همین دلیل (در دروس قبل)، از تمرین کچاری مودرا بعنوان "جهشی عظیم برای نوع بشر" یاد شد.
دوم اینکه بر خلاف اندام های تناسلی، کچاری و تحریک نقطۀ راز قطعا منجر به یک ارگاسم جنسی نمیشود. هرچند بمرور زمان، نقطۀ راز بسیار تحریک آمیز میگردد، اما این تحریک پذیری نوع متفاوتی از حساسیت بشمار میرود. به همین دلیل عبارت "تحریک پذیرِ معنوی" برای آن بکار برده شد. تحریک نقطۀ راز بواسطۀ عمل کچاری، همۀ نواحی تحریک پذیر (جنسی) ما را از درون تحت تاثیر قرار داده و با اغوای شهوت، انرژی جنسی را بسمت درون و بالا (مراکز اصلیِ سرخوشی در مغز) هدایت میکند. تصور کنید بلحاظ جنسی از درون تحریک شده اید (نه از بیرون). بطور کلی میتوان گفت: بشدت برانگیخته شدن بدون هیچگونه تحریک خارجی و دارا بودن همۀ آن لذات، در شکل امواجی که در بدن به بالا خیزش کرده و در مراکز شعف مغزی به اوج میرسند. آنگاه این تموجات (نوسانات انرژی) به منتهای هر عصب بدن ما بازگشت میکنند. این مراکز لذت و سرخوشی در مغز چیستند؟ آنها همان اجزاء و آلاتِ چشم سوم یا آجنا هستند که از ساقۀ مغز (بصل النخاع) آغاز شده و تا نواحی غدد هیپوفیز و صنوبری را اشغال میکنند. گسترۀ تاثیر آنها طبیعتا به ناحیۀ تاج (تاج شعاعی مغز) نیز انتشار می یابد. همۀ این نواحی سهم بسزایی در خیزشِ فرآیندهای اکستاتیک (سُرور آفرین) سیستم عصبی ایفا میکنند.
بنابراین بواسطۀ کچاریِ ترکیب یافته با شامباوی (تکنیک قدرتمندِ احیاءِ چشم سوم) و سایر مودراها و بانداها و سیداسانا، ما در حال ورود به معاشقه ای درونی و قدرتمند هستیم. ترکیبِ همۀ این موارد با اثراتِ تولیدیِ تمرین پایه یعنی مراقبۀ عمیق و روزانه (تولید سکوت درونی) و تکنیک های تنفس ستون مهره ای، فرمولی برای ما خواهد آفرید که بواسطۀ آن سُرورِ بی پایانِ اکستاتیک و برون ریزیِ عشق الهی را تجربه کنیم. حالتی که همان روشن بینی خواهد بود!
زمانی که مراقبه میکنیم، کچاری میتواند بی سر و صدا و با زبانی که بملایمت روی نقطۀ راز قرار یافته به انجام رسد (کچاری ساکن). در سایر اوقات نیز ممکن است با تحرکات مختلف زبان، نسبت به تحریک عامدانۀ نقطۀ راز کشش یابیم. (کچاری پویا یا حرکتی). اینجاست که امورات جنسی به چنین عملی شباهت بسیار یافته (عضو کنشگر و عضو کنش پذیر) و نیاز به توصیۀ خاصی نیز نیست (یعنی به شکل غریزی به انجام میرسد - مترجم). هر یک از ما مسیر ویژۀ خود را برای نیل به حداکثر تحریک دارا خواهیم بود. کچاری، خود چنین موقعیتی را نیز خلق میکند. اما همانطور که با استفاده از تحریک خارجی جنسی در نشست تمارین، مراقب هستیم تا در مجموع، روال عادی تمرین از هم گسیخته نشود در مورد "کچاری حرکتی" نیز باید بنحوی انجام گیرد که مخل روال مراقبۀ عمیق نگشته و آن را از هم گسیخته نسازد. مسلما کچاری حرکتی میتواند در حین تنفس ستون مهره ای نیز بکار گرفته شود مادامیکه آگاهی و توجه برای تعقیب عصب نخاعی منقطع نشود. کچاری حرکتی همچنین میتواند در همراهی با باستریکای ستون مهره ای، باستریکای هدفمند، یونی مودرا کومباکا و نزدیکی تانتریک نیز بخوبی کار کند. اما بهتر است ترجیحا در زمان هایی که به مراقبۀ عمیق یا سامیاما مشغول و یا در حال فعالیت هایی که مستلزم بذل دقت و توجه هستیم انجام نگیرد. امری که در اختیار تمرین گر خواهد بود.
در مراحل اولیۀ کچاری و با آغاز تحریکِ فعالانۀ (در حرکت) نقطۀ راز، شاید بلحاظ جنسی برانگیخته شویم. بعدها این برانگیختگی آنقدرها جنسی (خارجی) نخواهد بود و ما با اکستاسی درونی فروزان خواهیم شد. فرآیندی که بدان سو پیش میرود. همچنانکه به این معاشقۀ درونی ادامه میدهیم، شادی و شعف از میان اندام های تناسلی و هر نقطۀ تحریک پذیر در سیستم عصبی ما بسمت سطوح والاتری کشیده خواهد شد. آنگاه است که با طنین رو به بالای امواج اکستاسی از شادی به لرزه در خواهیم آمد. امواجی که همزمان با صعود، به درون هر سلولی از بدن نیز نزول و نفوذ میکنند. لحظاتی که شاید از فرط اکستاسی، موهای بدن سیخ شده، به گریه درآییم یا چون دراویش به رقص و سماع گرایش یابیم و یا هرآنچه را که انرژی بدان هدایت کرد به انجام رسانیم. این یک ارگاسم درونیِ بی پایان خواهد بود! در این اثنا امواج ملموسِ عشق از ما به پیرامون گسیل گشته و هرکس در مجاورت و همسایگی ما را ارتقاء خواهد بخشید. این یک استفادۀ بسیار خوب و دلپذیر از انرژی جنسی است. درست به همان خوبیِ بچه درست کردن و تشکیل خانواده. مسلما اگر بخواهیم، میتوان هر دو را به انجام رساند.
چنین بهره برداری از انرژی جنسی، بیش از هر چیزی برای ما مثمر ثمر و مفید فایده خواهد بود.
نزدیکی (سکس) پیوندی است میان دو قطب (متضاد) زندگی برای تحقق اهداف آفرینش. امری که بطور بی اختیار و خارجی رخ داده (درونی نیست) و منجر به تولید مثل میشود. با مشارکت آگاهانه میتوان به پرورشِ وقوع درونی و بی اختیارِ این نزدیکی (معاشقه) پرداخت. امری که منجر به روشن بینی میگردد.
استاد در درون شماست.
توجه: برای اطلاع از جزئیات مبحث کچاری مودرا به کتاب "آساناها، مودراها و بانداها" مراجعه کنید.
*مبحث تکمیلی: در ادامه دو پرسش و پاسخ در اینجا ارائه شده است که اولی از یک زن و دومی از یک مرد است.
پرسش: من چند روز قبل پس از انجام تمرین پرانایاما و یونی مودرا کوباکا (سه دور)، سه نوبت نادی شودانا را نیز اضافه کردم. سپس با نشستن روی جوراب درهم فرو رفته بهمراه توپ کوچک دیگری در کنار آن، به مراقبه پرداختم.
در حین انجام نادی شودانا، بار دیگر زبانم بسمت حفرۀ بینی شروع به حرکت و صعود کرد. این بار زبان را بصورت عمودی و مثل یک لوله بالا بردم. فکر میکنم اینکار باعث شد تا نسبت به دفعات قبل، بیشتر پیشروی کنم. اما زبان صرفا تا دورترین بخش بالای گلو بالا رفت. جایی که گلو شروع به پیچ خوردن میکند. (من با اصطلاح آناتومیک این ناحیه از گلو آشنا نیستم).
سپس تقریبا بلافاصله پس از اتمام نادی شودانا بسمت مراقبه رفتم. زبانم کماکان کشیده میشد تاجائیکه میتوانست کاملا تا حفرۀ بینی در شکل لوله مانند خود، بالا آمده و آنگاه شروع به ماساژ نقطه ای میکرد که در بالای گلو واقع بود. درواقع جایی که کام نرم بسمت بالا میپیچید. اطمینان دارم که آن نقطه، همانی نبود که در مراحل پیشرفته قابل دسترس است. اما درهر حال برای من جایگاهی غیر قابل باور داشت. همچنانکه زبانم این نقطه را ماساژ میداد، من این نقطه را در کلیتورس خودم نیز احساس کردم. درست مثل آنکه این نقطه مستقیما به کلیتورس من وصل شده بود! طبیعتا من از نوشتن این مطالب شرم داشتم اما پس از مطالعه دروس بیشتری از شما حس کردم خجالت در این مورد بی معنی است. حس این نقطه بسیار اکستاتیک بود! پس از تمام شدن مراقبه، شک داشتم که آیا من ارگاسم شدم؟ درحالیکه این حس واقعا به ارگاسم شبیه نبود. در ارگاسم، شما به یک خط پایان نزدیک شده و آنگاه تمام میشود و شما نیز میخواهید که به پایان برسد. درحالیکه این حس اکستاتیک نیازی به پایان یافتن ندارد. حسی که فقط و فقط به پیش میرود و بنظر هیچ پایانی بر آن متصور نیست. حسی که اکستاتیک تر از ارگاسم بود. آیا اگر فرد بتواند زبان را به این ناحیه برساند، این نقطه (راز) همیشه قادر به تولید چنین حسی خواهد بود؟ یا اینکه صرفا پس از انجام مراحلی از یوگا است که چنین نتیجه ای میتواند حاصل شود؟
من میخواستم این تجربه را به اشتراک گذاشته و همچنین بپرسم اگر تصمیم به ادامۀ نادی شودانا داشته باشم، آن را چه زمانی باید انجام دهم؟ اگرچه من آن را یک روز بعد از پرانایاما و یونی مودرا کومباکا انجام داده و پس از آن دیگر بدین نحو انجام ندادم. اینک نادی شودانا را در زمان های دیگری غیر از مراقبه تمرین میکنم، چراکه در کتاب هاتایوگا پرادیپیکا آمده است که این روش باید صبح، ظهر و شب انجام شود. (البته من در روز دو نوبت و هربار سه دور انجام میدهم). خواستم قبل از آنکه مجددا آن را در ترکیب با نشست مراقبه انجام دهم، با شما مشورت کنم تا اشتباهی صورت نگیرد. فکر کنم در قسمتی از کتاب پرادیپیکا خوانده بودم که فرد باید بدرستی پرانایاما انجام دهد. این مطلب باعث شد فکر کنم، نادی شودانا باید قبل از تنفس ستون مهره ای انجام شود. در هر صورت، این منوال از تمرین منجر به تولید میزان بسیار قدرتمندی از یوگای بی اختیار شد. یوگای بی اختیاری که بویژه در واکنش به انجام نادی شودانا پس از یونی مودرا کومباکا ایجاد میشود.
همچنین از وقتیکه نادی شودانا را خارج از نشست تمرینی روزانه آغاز کردم (من الان درس 91# هستم)، از میزان واقعا قدرتمندی از یوگای بی اختیار برخوردارم. تقریبا حس میکنم بدنم به تصرف درآمده. انگار شخص دیگری بدنم را حرکت میدهد. گاهی سرم از گردن شروع به چرخش کرده و مدتی از راست به چپ بصورت دایره ای کامل و سپس خلاف جهت میچرخد. حس میکنم انگار دست هایی نامرئی مرا بسوی آساناها و کشش های مختلف سوق میدهد.
در پایان، باید عنوان کنم هر زمانی که زبانم سعی دارد بسمت حفرۀ بینی بالا رود، بنظر کمی بیشتر پیشروی میکند. آیا این امکان وجود دارد که نهایتا با تمرین مستمر حرکت زبان بسمت نقطه ای که شرح دادید، بقدر کافی نیز افزایش طول دهد؟ و اینکه چطور متوجه شوم به نقطۀ مذکور دست یافته ام؟
سپاس از شما!
پاسخ: این واقعا فوق العاده است! شما بدین ترتیب در حال یافتن رسانایی اکستاتیک زودهنگام هستید. که خود شاهد افزون تری مبنی بر کارهای قبلی و از حافظه محو شدۀ شما در عرصۀ یوگا است. (منظور یوگانی انجام روش های یوگا در زندگی های پیشین است – مترجم). اما سیستم عصبی شما به یاد می آورد. اگر منظور شما از نادی شودانا همان تنفس آسان و متناوب از سوراخ های بینی است، باید گفت که این تمرین عموما روشی با کارکرد عالی درنظر گرفته نمیشود. (یوگانی در این سطر، کارکرد عالی را به بنزین سوپر تشبیه کرده است – مترجم). مگر آنکه آن را با کومباکا ترکیب کنید، که آنهم در این دروس توصیه نشده است چراکه ما کومباکا را با سایر روش ها بکار میگیریم و قصد نداریم که روال تمرینی، بیش از حد پیچیده شود. (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ نادی شودانا، مبحث تکمیلی درس 41# را مطالعه کنید). اگر شما صرفا کومباکا را با یونی مودرا آغاز کرده اید (درس 91#)، بیشتر احتمال دارد که باعث جهش بزرگ شما بسمت چنین تجاربی شده باشد. برای انهدام کومه های ناخالصی در سیستم عصبی، آنقدرها به کومباکا نیازی نیست. البته یونی مودرا کومباکا تمرین بسیار قدرتمندی است که حتی در مقادیر کم اثرات عمیقی برجای میگذارد. آغاز دو یا چند تمرین همزمان باهم میتواند منجر به طوفانی شدن احوالات و انحراف از پیگیری اصل موضوع گردد. بنابراین در این رابطه مراقب باشید. اطمینان یابیید قبل از حرکت بسمت تمرین بعدی، در تمرین قبلی جا افتاده و تثبیت یافته اید. شما میتوانید خود را متاثر از جریانات شکوفا شدۀ انرژی بیابیید (مثل یوگای بی اختیار) اما ندانید که دلیل آن چه بوده است. بنابراین خودگامی را به یاد داشته باشید که مهم تر از همۀ تمرینات یوگا است.
در مورد کچاری اگر زبان شما به پشت و بالای کام نرم راه یافته است (پشت بخش نرم کام دهان شما) شاید تاکنون به "نقطۀ راز" دست یافته اید. شما بواسطۀ "تیغه" ای بودن این ناحیه، آن را خواهید شناخت. تیغۀ عمودی که در پشت حفرۀ بینی قرار داشته و سوراخ های چپ و راست بینی را ازهم جدا میکند. این تیغه در ادامه به مرز میان بینی های خارجی راه می یابد.
احتمال دیگر آن است که شما با زبان خود از زیر، در حال فشار صفحۀ نرم بسمت بالا و جلو هستید (مثل یک زائده)، و این صفحه است که به نقطۀ راز برخورد میکند. به هر حال تحریک لازم در آن نقطه ایجاد شده است. حس شهوانی اتصال این نقطه با اندام جنسی، آغاز ایجاد رسانایی اکستاتیک است. در برخی مواقع شامباوی بی اختیار نیز ایجاد خواهد شد. آنگاه است که واکنش اکستاتیک میتواند در هر زمان و هرکجا بشکل ارادی ایجاد گردد.
میزان واکنش اکستاتیکی که در کچاری رخ میدهد تابع میزان پالایشی است که در سیستم عصبی رقم خورده و بویژه تابع کارهای گذشته ای است که در عرصۀ یوگا صورت گرفته است. البته ورود به مرحلۀ دوم کچاری و لمس نقطۀ راز بدون احساس اتصال آن با ناحیۀ لگن نیز برای مدت های مدید کاملا ممکن است. در این مورد، پس از ورود بمرحلۀ دوم کچاری، مدت ها تکامل تدریجی لازم است. هر فردی دارای ساختار انسدادهایی متفاوت در سیستم عصبی است اما همۀ ما در مسیر مشترکی پیشروی میکنیم. موضوع اصلی تنها مقولۀ زمانِ دستیابی به اکستاسی الهی است، چراکه همۀ ما برای چنین تجربه ای سیم کشی شده ایم.
کچاری، ابتدای امر درشکل تجربۀ جنسی بحرکت درآمده و با رشد تدریجی، کل سیستم عصبی را به شکل تجربۀ اکستاتیک دربر میگیرد. من این دگرگونی را، تکاملی از تجربۀ شهوانی بسمت تجربۀ معنویِ اکستاتیک معنا میکنم. طبق شرح شما، پرواضح است که از هم اکنون در حال نظارۀ این دگرگونی تجارب هستید. پیشرفت این تجربه، نیل به ارگاسم جنسی نخواهد بود (هرچند که در ابتدای امر میتواند ایجاد شود). تکامل این تجربه مسلما نائل آمدن به اکستاسی بی پایان در کل بدن خواهد بود. آمیزشِ این حالت اکستاتیک با سکوت درونیِ پرورش یافته در مراقبه و سامیاما منجر به خلق (ترکیبِ) سُرورِ بی پایانِ اکستاتیک میشود. در دروس بعدی به شرح پیامدهای چنین تجاربی خواهیم پرداخت. (نه شرحی نمایشی، بلکه واقعی). بدین نحو زندگی تدریجا مبدل به ایثار خدمت به دیگران میشود. خدمتی که با برون ریزیِ رودخانۀ بی پایان سُرورِ اکستاتیک از درون همراهی میگردد. درواقع دیگر کاری جز آنکه کانال و مرجعی برای اعطای عشق الهی باشیم نداریم. این همان تجربۀ نیل به آزادی کامل در زندگی و فراتر از آن است.
پرسش: در تجربۀ جدیدم با مرحلۀ سوم کچاری، با نقطۀ حساسی مواجه شدم که درست بر روی تیغۀ میانی و پسین بینی ها قرار داشت. تیغه ای نرم و تا حدی گوشتی که نسبت به سایر نواحی، دارای سطح بالایی از حساسیت و اثر بر تنفس است. احساس کردم این ناحیه به نوعی شبیه بافت و اندام های جنسی است اما اطمینان نداشتم که تحریک آن منجر به چه نتایجی میشود. ابتدای امر فکر کردم شاید این حالت نوعی ارگاسم چاکرای تاج باشد اما احساسی متفاوت از آن داشت. من واقعا نمیدانم. این امر برایم یادآور این حقیقت بود که بسیاری از زنان متوجه نیستند که میتوانند درهنگام ارگاسم، انزال شوند مگر آنکه آن را واقعا تجربه کنند. کچاری اکتشافی است که بنظر میرسد عدۀ بسیار قلیلی حقیقت آن را تجربه و به اشتراک گذارده اند. من حتی نسبت به آنهایی که دربارۀ کچاری اظهار نظر زیادی نیز داشته اند بدگمانم چراکه عدۀ قلیلی آن را امتحان کرده و عدۀ معدودتری نیز هستند که به سطوح عمیق ترِ این تجربه نائل آمده باشند.
کچاری و بویژه قرار دادن نوک زبان بر روی "نقطۀ راز"، واقعا زمینه ساز ایجاد یک تغییر میشود. تغییری شگفت انگیز که تکامل آن زمان خواهد برد. چنین تکاملی است که بنظر منجر به خلق و خیزشِ بی اختیارِ بانداها میشود. همانطور که میتوانم احساس کنم ترکیب کچاری و شامباوی منجر به ایجاد حسِّ جریان انرژی میشود که از لگن بسمت سر حرکت میکند، بدون آنکه من هیچ کاری به جز آگاهی بر تنفس انجام دهم.
حسی که در آن انرژی، حین دم در طول ستون فقرات به بالا موج زده اما در بازدم آنقدرها بسمت پایین باز نمیگردد یا شاید دربازدم تا حدی بسمت شکم بازگردد. این جریان انرژی واقعا تا زمانیکه من کچاری را رها نکنم، بسمت لگن جریان نمی یابد. تا اینجای امر البته من یک مبتدی هستم، اما از زمانی که به تجربۀ پرانایاما پرداختم، گمان میکنم که شامباوی و کچاری بسرعت پرانایاما را دگرگون ساخته و آنطور که من متوجه شده ام، مراحل دم/حبس دم/ بازدم را کمتر محسوس و جسمانی میکنند. اما انجام کچاری در ترکیب با بانداها و همۀ این موارد، تجربه را بیش از پیش بسمت یک جریان انرژی سیّال پیش میبرد.
از یاری شما صمیمانه قدردانی میکنم.
پاسخ: این نقطۀ حساسِ واقع بر تیغۀ پسین بینی همان ناحیه ای است که "نقطۀ راز" نامیده شده و حقیقتا در قلب کانونِ تحریک آمیز کچاری واقع است. ورود به مجاری بینی از داخل (کچاری مرحلۀ 4) بشکل قابل ملاحظه ای بر این تحریک می افزاید. اما نقطۀ راز همان نقطۀ کانونی است. درست مثل کلیتوریس برای یک زن. حالا که صحبت این مورد پیش آمد باید بگویم که تمرین گرانِ زن گزارش داده اند که نقطۀ راز بلحاظ عصبی مستقیما با کلیتوریس در ارتباط است. هم مردان و هم زنانی که به نقطۀ راز دست یافته اند سریعا ادراک میکنند که تحریک این نقطه منجر به ارگاسم تناسلی نمیشود هرچند که در مراحل اولیه، چنین رخدادی ممکن است. این امر نه "ارگاسم ساهاسرارا" محسوب شده و نه رسیدن به اوج ارگاسمی است که همۀ ما فکر میکنیم. این لذت درواقع مقدمه ای بر خیزش تدریجیِ تجربه ای است که من آن را "حال مدام" نام نهاده ام و عنوان یکی از دروس دیگر مجموعه تانترا است. حال مدام درواقع همان روشن بینی است. حالتی ماندگار و پایدار از سُرورِ اکستاتیک و عشق الهی در ما.
علائم شما تجربۀ فیزیکی در حال تغییری است که اتصال نوعی انرژی بین سر و ناحیۀ لگن را شامل میشود. این اتصال از نشانه های کلاسیک ظهور رسانایی اکستاتیک است. بدین نحو است که رسانایی اکستاتیک حادث میشود و از همین مرحله است که این رسانایی فقط و فقط به پیش میرود . و بله، شامباوی و نقطۀ راز در کچاری ، وسیلۀ این رویداد هستند و کل ماهیت پرانایاما و کومباکا را در جهت بهتر شدن، تغییر میدهند. مراقبه نیز اینگونه است ... و آنگاه است که همۀ این تمرینات با رسانایی اکستاتیک ارتباط یافته و در راستای تقویت بیش از پیش اکستاسی تداوم مسیر خواهند داد.
اگر شما اجازه دهید تا طیف گسترده ای از چرخه های انرژی در عصب نخاعی شما از میان ابروها تا به عجان توسط تنفس به جریان درآید، بمرور زمان تاثیر پالایش و گشودگی بمراتب لطیف تری را احساس خواهید کرد. این سرشتِ تنفس ستون مهره ای است. اگر شما در این مرحله قصد کنترل انرژی و یا عزیمت به تاج (بجای میان ابروها) را دارید، احتمالِ توسعۀ برخی بی تعادلی های کوندالینی وجود خواهد داشت. پاکسازی سوشومنا، بین چشم سوم (میان ابروها) و ریشه (عجان)، کلیدی برای پیشرفت متناسب بهمراه رسانایی اکستاتیکِ همواره گسترش یابنده است. بدون تکنیک تنفس ستون مهره ای، یک برنامه و سادانای معنوی میتواند به نوعی آشفتگی انحراف یافته و به ناگاه انرژی کوندالینیِ بیش از حدی ایجاد نماید. تنفس ستون مهره ای از چنین امری مراقبت میکند.
بله افراد معدودی هستند که بواسطۀ کچاری، دست به یک گذار تکاملی میزنند اما بنظر من افراد بسیاری در سال های پیش رو به این روش خواهند گروید. امری که برای یوگی ها و یوگینی های سختکوش و مجاهد امری بسیار مهم است (که محقّق میشود!) و قابل چشم پوشی نیست. امید من این است که ارائۀ آزادِ تمرینات جامع AYP در راستای چنین امری یاری بخش خواهد بود. زمانه ای فرا رسیده که باید همۀ این فنون از گنجۀ اسرار خارج شوند. اینطور فکر نمیکنید؟ این تقدیر بشرّیت است که ما در این دروس از آن صحبت کرده و هیچ زمانی برای هدر دادن نداریم.
بعدی | قبلی
|
دروس کلیدی |
||||
|
||||||