|
تمرینات پیشرفتۀ یوگا دروس اصلی
درس 125 پرسش و پاسخ - حرارت کوندالینی
نویسنده: یوگانی
تاریخ: یکشنبه 22 فوریۀ 2004 ساعت 3 بعد از ظهر
* به خوانندگان جدید توصیه می شود که خواندن مطالب را از ابتدای بایگانی دروس (درس اول، "این بحث برای چیست؟") آغاز نمایند. چرا که دروس قبل، پیشنیازی برای این درس محسوب می شوند.
پرسش: من مدت هاست که مشغول مطالعه دربارۀ کوندالینی هستم و بدلیل تاثیرات ناشی از مراقبه و کریاها، حرارت درونی حاد و مشکل سازی را در خود احساس میکنم. اگرچه اخیرا جایی خواندم که ناحیۀ فرق سر (رأس سوشومنا) در مراحل پیشرفته باید همچون ملاج کودکان نرم شود تا حرارت از این ناحیه رها گردد. در غیر اینصورت تجربۀ خیزش کوندالینی میتواند دردناک باشد. ظاهرا این کار از طریق تومّو ریکی (Tummo Reiki) انجام میگیرد؟ آیا شما میتوانید در این مورد مرا راهنمایی کنید. من چند روزی است که علیرغم میل خودم مراقبه ها و سادانای (Sadhana) خود را کوتاه و مختصر کرده ام. (سادانا در سانسکریت و فرهنگ یوگا بمعنای رعایت و انجامِ تمارین و نشست های منظم معنوی است - تومو ریکی شاخه ای از روش های هدایت انرژی در سنت های تبّتی محسوب میشود - مترجم).
پاسخ: من خیلی با روش های ریکی آشنایی نداشته و آنقدرها قادر به اظهار نظر دربارۀ تومّو ریکی نیستم، غیر از آنکه بگویم که بنظر میرسد این روشی است قدرتمند و توفنده تر که به منظور بیداری و خیزش کوندالینی به انجام میرسد. روشی که فراتر از سبک انرژی درمانیِ سادۀ ریکی است. مجموعه تمارین تومّو ریکی شاید به نوعی فامیلِ دیگر سیستم های یوگا بحساب می آید. سیستم هایی که اول هدف آنها بیداری و خیزش کوندالینی بوده و مقصود یگانه ای دارند.
همانطور که شما میدانید در این دروس، ما قبل از آنکه مستقیماً برای تحریک کوندالینی اقدام کنیم، بواسطۀ تمریناتی که موجبات "پالایش جامع" سیستم عصبی را فراهم می آورند حرکت میکنیم. امری که بمفهوم اجرای مراقبۀ عمیق و تنفس ستون مهره ای است. با قرار دادن آنها در بنیاد و اساس کار، خطر مشکلات کوندالینی تا حد زیادی کاهش می یابد. البته ما قصد داریم بازۀ زمانی رسیدن به روشن بینی را فشرده سازیم، بنابر این با فشار پیش رفته و گاهی حتی از برخی روش های جامعِ پالایشی نیز صرف نظر میکنیم. روش هایی که تشکیل دهندۀ سنت هایی خاص هستند و ما از روی آنها پریده و گذر میکنیم!
اگر شما بسمت حرارت بیش از حد گرایش یافته اید میتواند بخاطر وجود انسداد در نادی ها و چاکراها باشد. کوندالینی با بیداری زودرس بسمت این نواحیِ (مسدود) از سیستم اعصاب شما خزیده است. بکارگیری صرفا روش های قدیمی میتواند برای خرد کردن انسدادها، امری زمان بر، آهسته و ناراحت کننده باشد. اطمینان یابید که درس 69# مرتبط با نشانه های کوندالینی و درمان ها را مطالعه کرده اید.
گذشته از انسدادهای درونی، دلیل دیگری نیز برای این حرارت وجود دارد که شما باید با دقت به این مورد توجه کنید چراکه بسیاری از سنت های کوندالینی محور، این مورد را نادیده گرفته اند. آن چیزی نیست جز اهمیت در تعادلِ پراناهای بالا رونده و پایین رونده (شیوا و شاکتی) در عصب نخاعی. کوندالینی یوگا بطور سنتی برای این کار از مودراها و بانداها بهره میگیرد اما اینها اغلب کافی نیستند. تنفس ستون مهره ای (نخاعی) میتواند در راستای تعادلِ این پراناهای بالا و پایین رونده شگفتی آفریده و در برخی موارد فورا به نشانه های ناراحت کننده پایان دهد.
به زبان استعاری، شاکتی بدنبال پیوندِ با شیوا در هر کجای بدن ما است. او (مونث) همچنانکه در پیِ شکار خویش یعنی شیوا است، به پالایش (خانه تکانی) میپردازد. اگر او (مذکر) در صحنه حضور نیابد، او (مونث) بیش از پیش از کوره در رفته و همۀ انواع مشکلات درونی ما را رقم خواهد زد. اگر ما در تنفس ستون مهره ای به ملایمت شیوا را بسمت قلمرو شاکتی در سلسلۀ اعصاب به پایین بکشیم این دو قادر خواهند بود تا در هرجایی که شاکتی در حال ادامۀ مسیر (جستجو) است، پیوند حاصل کنند. یعنی در هر عصب و سلول درونی ما. این توضیحی استعاری از نحوۀ کارکرد تنفس ستون مهره ای است. کارکردی که به تحریک و تعادل بخشی پراناها در سیستم اعصاب یاری میکند.
همچنین با سکوت درونی و شهود همۀ این فعالیتِ پویای درونی در سلسلۀ اعصاب، با مدیریت پذیری بسیار بیشتری روبرو خواهند شد. فراموش نکنید که شهود با هیچیک از این مواردی که پیش می آیند یکی نمیشود. اما با این حال از طریق ارتباط دادن همۀ آنها با باکتی، مسؤل است. سرورِ آگاهی خالص جایگاهی از "خویشتن" ماست که ما را قادر می سازد تا برای ورود به تجربۀ کوندالینی، دست به انتخابِ اشتیاق الهی بزنیم. استقرار یافتن در شهود و خود حقیقی، همچنین ما را قادر میسازد تا مدیریت بسیار بهتری نسبت به هرآنچه که ممکن است در اثر مکانیک (ساز و کار) خیزش کوندالینی رخ نماید اعمال نمائیم. سکوت درونی با این تعریف عبارت میشود از پالایش جامع، عمیق و دائمیِ سیستم اعصاب. به همین دلیل مراقبه اولین تمرین پیشرفتۀ یوگا است و در سرتاسر این دروس بعنوان تمرینی پایه و اصلی باقی می ماند. با سکوت درونی، هر چیز میتواند مثل آب خوردن (بسیار آسان و دستیافتنی) شده و بدون سکوت درونی هر چیزی میتواند همچون سقوط به قعر آتش و جهنم گردد. سکوت درونی اینگونه است.
تمرینات دیگرِ شما هرآنچه که هستند، اگر اطمینان یابید که تنفس ستون مهره ای و مراقبه را پیش از آنها به انجام میرسانید، در ارتباط با این نوع حرارت باید تسکین یابید. پس از آنکه با تمرین منظم و مداومِ تنفس ستون مهره ای به تعادلِ بین پراناهای بالا و پایین رونده نایل شدید ما قادر خواهیم بود تا با حداقل شانسِ ایجاد مشکل، حداکثر کارهای لازم در جهت ارتقاء کوندالینی را به انجام برسانیم. پیشرفت ما بیش از پیش گشته و ناراحتی در ما کم و کمتر خواهد شد. در حقیقت، انجام تمارین صحیح میتواند سفر را به راندنی سرعتی و بی پایان از میان سرور اکستاتیک مبدل سازد. راندنی مهیب که حتی احساس گناه نیز به ما نخواهد بخشید چراکه آن جاده ای است که سیستم عصبی ما برای عمل (راندن) در آن طراحی شده است. سیستم عصبی در واقع ماشین سُرورِ اکستاتیک (خلسه انگیز) است. هر کسی یکی از این (ماشین) ها را دارد. وای خدای من، اجازه نده برای نیل به همۀ این خوبی ها حتی یک دقیقه وقت تلف شود و ما بر طبق یک دستور کاری خوب و روالی منظم به تمارین ادامه دهیم.
در ارتباط با رأس سر و ناحیۀ ملاج، ادراک من بر این نیست که این ناحیه نقش سوپاپ اطمینان و نقطۀ تعدیل فشار برای کوندالینیِ به پا خواسته را داشته باشد. طرح کلی و عامه پسند خیزش کوندالینی و خروج آن از فرق سر، بیش از حد ساده انگاریِ این فرآیند است. در عوض میتوان گفت که طرح کلی عبارت است از پیوند دو قطب درونی ما در هر سطح از بدن. در سطح فیزیکی این پیوند در قفسۀ سینه صورت میگیرد. جایی که پراناهای بالا و پایین رونده یکدیگر را ملاقات میکنند. سپس این پیوند از آنجا و از طریق ستون فقرات بسمت مغز انتقال یافته و آنگاه از سمت جلو بدن به پایین بازمیگردد و مجددا از طریق ستون فقرات به بالا رجعت میکند. چرخه ای که همینطور در شکلی بی پایان تکرار میشود. چرخه ای که بخشی از بیولوژی جدید ما خواهد شد. با انجام پالایشی جامع و کافی و تعادل بخشی به قطب های درونی، همۀ این فرآیندها با حداقل حرارت و مقدار زیادی سرور اکستاتیک به انجام خواهند رسید. بنابر این طرح کلی عبارت است از چرخۀ بسته و تکرار شونده ای از اتحاد درونی. طرحی که میتواند بجای ترکیدنِ ملاج بواسطۀ قلیان انرژی کوندالینی درنظر گرفته شود. طغیان و برون ریزی کوندالینی از ناحیۀ فرق سر میتواند رخ دهد اما این پیشرفتِ فرآیند در مسیری غلط بوده و خیلی روند سلامتی نیست. بهتر آن است که به پرورش معاشقۀ درونی بپردازیم تا آنگاه بقیۀ موارد بشکلی کاملا طبیعی و کاملا لذتبخش رخ نمایند.
آنچه که از فرق سر فوران میکند در واقع سیلی از تابش امواج انرژی معنوی و شفابخش است. امواجی که محصول جانبی پیوند قطب های درونی بشمار میرود. این امواج بعهدها از راه میرسند و بصورت حرارت تجربه نمیشوند. امواجی که از جنس سرور اکستاتیک هستند. انرژی های شیوا و شاکتی در ابعاد جدیدی همسو با مرحلۀ سوم روشن بینی بهم میپیوندند. اتحادی کامل که موجبات جریان یافتن عشق الهی در سیستم عصبی و روان شدن آن بسوی هر کس را فراهم می آورد. برون ریزیِ جریان بی همتایی از عشق درونی بسمت هرکجا. عشقی که در سنت عیسوی "مسیح" نام گرفته است.
چه ناحیۀ فرق سر (ملاج) بلحاظ فیزیکی گشوده شود یا خیر، من فکر نمیکنم مشکل خاصی ایجاد شود. شاید نرم و گشوده شود و شاید نیز نشود. اگر این امر رخ داد، پیامدی طبیعی از فرآیند و مراحل روشن بینی خواهد بود، نه اینکه ما بیش از حد دلواپس وقوع چنین مرحله ای باشیم. ناحیۀ فرق سر (ملاج) بر روی غدۀ هیپوفیز قرار گرفته است. غده ای که به گفتۀ برخی، جایگاه آگاهی عالی (در انسان) است. در مرکز سر، غدۀ صنوبری واقع است، که گیرندۀ نور الهی در ما است. بر فراز غدۀ صنوبری قسمت تاج شعاعی مغز قرار دارد که بصورت فنجانی شکل (گنبدی) بوده و با صعود انرژی (کوندالینی) به نواحی فوقانی، (نور الهی) را بسمت بالا می تاباند. (پدیده ای که میتوان بوضوح و با بصیرت درونی احساس و ملاحظه نمود) و این همان ساهاسرارا یا نیلوفری با هزار گلبرگِ باز شده است.
بنابراین ما به نقطۀ بین ابروها اهمیت میدهیم. نقطه ای که بواسطۀ آن مقادیر زیادی انرژی اکستاتیک تحریک شده و از طریق تنفس ستون مهره ای و سایر تمارین پیشرفتۀ یوگا در عصب نخاعی بالا و پایین میشود. انرژی که نهایتاً با تنویر (خلوص و نورانیّت) هیپوفیز به ورای فرق سر ورود و خروج یافته و بر فراز غدۀ صنوبری و در ساهاسرارا تشکیل هاله ای فواره ای شکل و پر عظمت میدهد. در این میان خیلی چیزها دچار تغییر و تحول میشوند. (از جمله فرق سر). آنگاه در درون مغز و بین غدد هیپوفیز و صنوبری (فعالیت چشم سوم) دینامیک (ساز و کار) جدیدی ایجاد میشود. دینامیکی که از طریق حفره های مغزی به بصل النخاع پایین آمده و با تمامِ طول مسیر عصب نخاعی تا ریشه یا عجان اتصال برقرار میکند. (Ventricles یا بطن های مغزی به چهار حفرۀ بهم متصل و دارای مایع مغزی نخاعی گفته میشود که در مرکز مغز قرار گرفته است - مترجم). از طریق این فرآیندها، معادلات و ساز و کارهای بسیاری مرتبط با انرژی های اکستاتیکی در سر (مغز) مشغول شکل گیری است. روزی عصب شناس (نورولوژیست) های معنوی همۀ این موارد را اکتشاف و برای ما تدوین و تشریح خواهند نمود. تا آن زمان ما به تمارین پیشرفتۀ یوگا ادامه داده و سیستم اعصاب خویش را پالایش و گشوده خواهیم ساخت. پس تا آن زمان عصب شناسان کسی را برای تشریح در دسترس خواهند داشت. (بعنوان مزاح !!).
دورانی هیجان انگیز و اطمینان بخش در راه است. امید دارم که شما بیش از پیش در سفر خویش موفق باشید.
استاد در درون شماست.
|
دروس کلیدی |
||||
|
||||||