AYP persian - تمرینات پیشرفتۀ یوگا دروس اصلی
      ayppersian.com      
           
             
             
   

تمرینات پیشرفتۀ یوگا دروس اصلی

 

 

 

 

 

بعدی | قبلی

 

 

درس 188 پرسش و پاسخ - نقشۀ مانترا 101

 

 

نویسنده: یوگانی

 

تاریخ: چهارشنبه 12 می 2004 ساعت 11:56 صبح

 

 

* به خوانندگان جدید توصیه می شود که خواندن مطالب را از ابتدای بایگانی دروس (درس اول، "این بحث برای چیست؟") آغاز نمایند. چرا که دروس قبل، پیشنیازی برای این درس محسوب می شوند.

 

 

پرسش: شما تبیین کردید که آی اَم میتواند آیَم نیز تلفظ شود. این مانترا خیلی شبیه به بیجا مانترای آییم (AYEIM) در تانترا است. آیا اینها یکی نیستند؟ (Beeja Mantra بمعنای بذر و ریشۀ مانترا است. مانتراهای تانترایی دارای یک مانترای پایه یا ریشه هستند که این بیجا مانترا در چندین مرحله گسترش یافته و افزوده میشود - مترجم). 

 

مبنای شما در ارتقاء اول و دومِ مانترای آی اَم چیست؟ منظورم این است که شاید شما آنها را بر اساس تجارب چندین سالۀ خود در ارتباط با مانتراها طراحی کرده اید و دانش تجربی نیز در بسیاری از عرصه ها به سختی دربردارندۀ مفاهیمی اصولی است. هنوز هم مایلم بدانم واقعا شما چطور به این فرمول از مانترا دست یافته اید؟ چراکه من هیچگاه چنین مانترایی (یا موارد مشابه) را در هیچیک از متون کلاسیک تانترا و مانترا شاستراها ندیده ام. (Shastra بمعنی دانش و حکمت است. مجموعه شاستراهای بسیاری در فرهنگ تانترا و سنسکریت نگاشته شده که هر کدام دانش خاصی را تبیین و ارائه میکنند. مثل: مانترا شاسترا، دارما شاسترا، کاما شاسترا و غیره - مترجم). چرا این مانترا بصورت "شِری اُم شِری اُم آی اَم آی اَم ناما" درآمده و در شکل "شِری اُم آی اَم آی اَم ناما" ارائه نشده است؟ یعنی درواقع چرا دارای دو "شِری" است که بواسطۀ "اُم" ادامه می یابد؟

 

و اینکه چرا "شِری" به حرف میم "م" ختم نمیشود؟ (یعنی شریم SHREEM). همانطور که مانترای شریم بسیار معمول است و کاربرد زیادی دارد.

 

پاسخ: ممنون از شما برای ارسال این متن و بویژه مرتبط با این موضوع. من در جستجوی انگیزه و الهامی بودم که دربارۀ طراحی مانترا درسی را ارائه کنم. میتوانیم این درس را "طراحیِ مانترا 101" نامگذاری کنیم. همچون بسیاری از موارد ارائه شده در این مجموعه دروس، رویکردهای سنتی برای ما قابل احترام هستند. اما اگر تجربۀ مستقیم، ما را به راه حل های مناسب تری در یوگا هدایت کند، ضرورتی ندارد که با اصرار، به آن رویکردهای پیشین بچسبیم.

 

اگر I AM (آی اَم) و AYAM (آیَم) و AYEIM (آییم) یک تلفظ داشته باشند، مانتراهایی مشابه و یکسان خواهند بود. ممکن است در سانسکریت برای املاهای مختلف معانی مختلفی بوجود آید، اما از نقطه نظر تلفظی و مانترا اهمیتی ندارد. اصل، ارتعاشی است که بواسطۀ آنها در سیستم عصبی شکل میگیرد. اگر شما در مورد عبارات سانسکریتِ "آیام" (AYAM) و آییم (AYEIM) جستجوی اینترنتی کنید، در می یابیید که هر دوی این عبارات در مانتراهای مختلفی استفاده میشوند. حتی واژۀ اسلامی این عبارت نیز با املای اَیّام (AYYAM) وجود دارد.

 

اگر آیِم (AYEIM)، بصورت آییم (AYEEM) تلفظ شود، دیگر شبیه نخواهند بود. اَم (AM) و ایم (EEM) جهات متضادی را در سیستم عصبی طی میکنند. امری که با برخاستن میزانی از رسانایی اکستاتیک، توسط هرکس به آسانی حس میشود. این "احساس"، مبنای طراحی همۀ مانتراهای این مجموعه دروس است. مانتراهایی که صرفا بر پایۀ متون مقدس طراحی و ارائه نشده اند. در حقیقت هیچیک از متون معنوی را نمیتوان بعنوان منبع مستقیم این مانتراها معرفی کرد. البته، هیچ چیز هم از ناکجا آباد به ذهن خطور نمیکند. آواهای بکار رفته در مانتراهای این دروس، آشِنا بوده و در متون کهن و معتبر ظاهر شده اند. هرچند که شاید ترکیب استفاده از آنها در اینجا تا حدی متفاوت باشد.

 

هجاها یا بخش های مانترا در سیستم عصبی همچون دیاپازون عمل میکنند. هر ارتعاش آنها در بخش متفاوتی از مدارهای درونی ما طنین انداز میشود. حقیقتی که چه قبل و چه بعد از بیداریِ (کوندالینی) و رسانایی اکستاتیک مصداق دارد. تفاوت اینجا است که وقتی سیستم عصبی بلحاظ اکستاتیک (جذبه و خلسه) بیدار میشود، اثرات مانترا میتواند کاملا در بدن بشکل تجربی و مستقیم ملاحظه گردد. تاثیراتی که در شکل حس های درونی تجربه گشته و فحوایی اکستاتیک دارند. اثرات طنین اندازِ یک هجا در عمق سکوت ذهن بشکل ویژه ای سبب ساز سست شدن انسدادها میشود. به طریقی که مختص همان هجا بوده و در این کار، بی همتا است. با داشتن چنین رویکردی تجربه محور و شناخت موثرترین و ایمن ترین ترکیب برای بیداری سیستم عصبی و بویژه عصب نخاعی، مانتراها میتوانند بشکل مناسبی رویهم سوار شده و ارائه شوند. اجازه دهید بطور ویژه تری به این مبحث بپردازیم.

 

آی اَم (با هر املاء) در طول کاملی از عصب نخاعی، از چشم سوم تا ریشه طنین انداز میشود.

 

این مورد تا به حال در این مجموعه دروس عنوان نشده و تنها بدان اشاره ای شده است. این مورد ذکر نشد، برای اینکه من نمیخواهم هیچکس را به تفکر دربارۀ مانترا آنهم در موقعیت های خاصی از بدن ترغیب کنم. هر مانترایی طبیعتا در بخش خاصی از سیستم عصبی که با آن هماهنگی دارد طنین انداز میشود. لازم نیست که ما آن را با هدایتِ به اینجا و آنجا یاری کنیم. درواقع ما فقط میتوانیم با ذکر صحیح مانترا، در طنین اندازی و پژواک طبیعی آن مداخله نمائیم. بنابراین برای مانترا تعیین محل نکنید. خُب؟ فقط مثل همیشه در مراقبه آن را به آسانی و بی تلاش، هر کجا که هست، برگزیده (بچینید) و اجازه دهید که تلطیف و تعالی یابد. اگر آی ام در پاها یا هرکجای دیگر پدیدار میشود، پژواک اصلی آن در مسیر چشم سوم تا ریشه خواهد بود. درست مثل یک دیاپازون، که اگر در مجاورت ساز موسیقی قرار گیرد، سیم مرتبط با ارتعاش خود را کوک خواهد کرد.

 

با توجه به همۀ این موارد، حال شما میتوانید اگر مایل بودید به آزمایشی دست زده و نتایج آن را ملاحظه کنید. اگر شما در مراقبه به صدای "آی" آگاه باشید، شاید بتوانید نورولوژی ظریفی در مغز را احساس کنید که با ارتعاشی به مرکز ابروها حرکت میکند. اگر نیز چیزی حس نمیکنید مهم نیست. این محدوده ای است که هجا یا بخش "آی" بطور طبیعی در آن ارتعاش و جلوه می یابد. در این ارتباط هیچ نیازی به احساس آن و یا کمک به مانترا (در این ناحیه) نیست. این صرفا جایی است که "آی" در آن به کار مشغول است. حال اگر شما به صدای "اَم" در مراقبه آگاه باشید، شاید بتوانید ارتعاش آن را احساس کنید که بشکلی طبیعی از مرکز دو ابرو به پایین می آید. اگر هم حس نمیکنید، خوب است و اهمیتی ندارد. هر زمان که رسانایی اکستاتیک پدیدار شود، آن را حس خواهید کرد. چنین احساسی، ربطی به تاثیرگذاری و قدرت مانترا ندارد. بلکه صرفا نشانه ای است از درجه و سطح پالایشی که در سیستم عصبی ایجاد شده و درجۀ رسانایی اکستاتیکی (کوندالینی) که در ما برخاسته است. امری که با تداوم تمرینات روزانه برای همۀ ما از راه خواهد رسید. هر زمان که به چنین احساس اکستاتیکی از مانترا رسیدیم و متوجه شدیم که آگاهی ما در مراقبه از افکار جدا شده اما بسمت حس های اکستاتیک در موقعیت های خاصی از بدن و ... لغزیده است، با آن همچون سایر تجارب پدیدار شده در مراقبه رفتار میکنیم. یعنی به آسانی آگاهی را به مانترا بازگردانده و عودت میدهیم. روند طبیعی مراقبه هیچ تغییری نمیکند. فقط تجربیات تغییر کرده که بیشتر، اکستاتیک (جذبه آور) و الهی میشوند که در اینصورت باید هوشیار باشیم تا در حین مراقبه و سایر تمرینات، آگاهی ما به آنها مشغول نشود.

 

همانطور که در دروس پیشین نیز عنوان شد، آی اَم، یک مانترای "دو قطبی" است. دلیل آن نیز، طنینی است که در عصب نخاعی برجای میگذارد. جزء "آی"، شیوا بوده و جزء "اَم"، شاکتی است. با این منانترا ما به گونه ای ذهن را به سکون (بی تلاطمی) میکشانیم که طول کاملی از عصب نخاعی را نیز پالایش میکند. با استفاده از این مانترا که بین چشم سوم و ریشه طنین می اندازد، ما در حال تداومِ ایمن ترین و متعادل ترین راهِ بیدارسازی (کوندالینی) هستیم. درست همانند اینکه ما به پرانایامایِ تنفس نخاعی (ستون مهره ای) بپردازیم. هر دو تمرین، روش هایی بموازات هم بوده و هر دو برای پالایش عصب نخاعی از منظر و سطح مرتبط با خود به کار مشغولند. هر دوی این تمرینات که بدنبال هم انجام میشوند (تنفس ستون مهره ای و مراقبه) منجر به بیدارسازی و تثبیت انرژی های اکستاتیک و سکوت درونی ما میشوند. و عملکرد هر دوی آنها بشکلی طبیعی از عصب نخاعی جاری شده و سرچشمه میگیرد.  

 

با ارتقاء اول در مانترا (شِری شِری آی اَم آی اَم)، ما به دو مورد جدید میپردازیم. اول اینکه در حال افزایش تعداد (تکرار) هجاها و بخش های مانترا هستیم. امری که دامنۀ ارتعاش مانترا در ناخودآگاه را گسترش داده و مسیر پالایش در سیستم عصبی را عریض تر میکند. همچنین با هموار نمودن دسترسی ما به سرور آگاهی خالص، آن را بیش از پیش در ما جاری میسازد. بنابراین هجاهای بیشتر، منجر به پالایش بیشتر و تثبیتِ سکوت درونیِ افزون تر در سیستم عصبی میشود. چرا شِری را یک بار یا سه بار نمیگوئیم؟ هدف ما ساختن تدریجی و آهسته است. با یک بار تکرار شروع کرده و بعدها به این تعداد می افزائیم. بدین ترتیب است که ما بجای یک ارتقاء، دو ارتقاء داریم. از دیدگاه من حرکت با گام های کوتاه ضرورت دارد. آیا ما بسمت تکرار سه شِری حرکت خواهیم کرد؟ فعلا در این مرحله و سطح، چنین ارتقائی انتظار نمیرود. با دومین ارتقاء و تکرارِ دو شِری، فعلا از یک مانترای کاملا خوب و طولانی برخوردار بوده که برای هدف ما بیش از حد نیز کافی خواهد بود.

 

مورد دوم، افزودن مانترای جدیدی به نام شِری است. شِری مسیر جدیدی را در جادۀ پالایش سیستم عصبی گشوده و طنین مانترای ما را به فراسوی مسیر آشنایِ چشم سوم تا ریشه گسترش میدهد. مسیر آشنا و همیشگی ای که با اولین مانترا (آی ام) آغاز کرده و از طنین ارتعاش آن در عصب نخاعی برخوردار بودیم. این گسترشِ مسیر رو به کجا است؟ به سمت تاج سر. شِری ما را مستقیما از عصب نخاعی بسمت تاج، اوج میدهد. عصب نخاعی (سوشومنا) در مرکز مغز منشعب و دوشاخه میشود. یعنی از مرکز سر، در دو جهت ادامۀ مسیر میدهد. اول، ادامۀ مسیر به سمت چشم سوم و نقطۀ میانی ابروها و دوم مسیری که مستقیم بسمت تاج و ناحیۀ شعاعی مغز (Corona Radiata) بالا میرود. ناحیه ای بر فرازِ غدۀ صنوبری (Pineal Gland) و حفره های مغزی (Ventricles of The Brain). مسیری که درست از میانۀ این قسمت ها به بالا میرود. با طنین ارتعاشِ شِری در تاج سر، ما پالایش این ناحیه را آغاز میکنیم. پالایشی که با کل عصب نخاعی در ارتباط قرار میگیرد. شِری (SHREE) یک املاء مصوت (آوایی) از عبارت SRI است. بنابراین طبق سوال شما، این مانترا شباهتی به آییم (AYEIM) نخواهد داشت.

 

این تبیین و توضیح در ارتباط با اولین ارتقاء در مانترا بود.

 

نکته ای دربارۀ تاج سر: اوائل این دروس وقتی که بحث دربارۀ کوندالینی را آغاز کردیم، توضیح داده شد که اگر پیش از موعد و بشکلی نابالغ بسمت حوزۀ تاج سر حرکت کنیم، میتواند زمینه ساز خلق همۀ انواع مشکلات در سیستم عصبی شود. گوپی کریشنا و تجربۀ او مثال خوبی در این رابطه بود. سیاحت روشن بینیِ کابوس مانند او تحت عنوان کتابی مستند به چاپ رسیده است که معرفی گردید. گشودگی از چشم سوم تا ریشۀ عصب نخاعی، ایمن ترین، لذت بخش ترین و همچنین سریعترین شیوۀ حرکت بسمت پالایش و گشودگیِ عمیق سیستم عصبی است. روشی که صرفا در برخی از مکاتب و سنت ها به رسمیت شناخته شده و در دیگر سبک ها به خوبی شناخته شده نیست. از آنجاکه ما سیاحت گران خردمندی هستیم، کار روی مسیر چشم سوم تا ریشه را، هم در مراقبه و هم در تنفس ستون مهره ای به انجام رساندیم. روشی که برای بیشتر افراد، بسیار پیشرونده، موثر و هموار انجام میگیرد. همانطور که ما به گشودگیِ چشم سوم تا ریشۀ عصب نخاعی میپردازیم، به تاثیر گذاری روی تاج نیز مشغولیم. امری اجتناب ناپذیر، چراکه این دو (چشم سوم و تاج) در میانۀ مغز بهم متصل میشوند. هرکسی که خیزش رسانایی اکستاتیک در چشم سوم را تجربه میکند، نوعی گشودگیِ اکستاتیک در ناحیۀ تاج را نیز تجربه خواهد کرد. تفاوت اینجا است که اگر تمرکز تمرینات روی چشم سوم باشد، فرآیند پاکسازی پیچیده نشده و در جهت نشانه های حاد کوندالینی از کنترل خارج نخواهد شد. درحالیکه اگر این هدایت و تمرکز بسمت تاج سر باشد، وقوع چنین نشانه های بغرنجی ممکن است. بنابراین ما در راستای چنین تدبیری حرکت کرده و با لذت و اشتیاق به گشودگی چشم سوم میپردازیم و اجازه میدهیم که ناحیۀ تاج، متعاقباً و بشکلی ایمن گشوده شود. آنگاه در نقطه ای از مسیر، ناحیۀ تاج بواسطۀ "تاثیرپذیریِ اُسمُزی" (Osmosis بمعنای فرآیندی که با گذرندگی، از قسمتی به قسمت دیگر کشیده شده و از ناحیۀ رقیق به ناحیۀ غلیظ نفوذ میکند - مترجم)، از چشم سومی که گشوده شده، بقدر کافی پالایش میشود. آنگاه است که میتوانیم رویکرد مستقیم تری نسبت به تاج سر اعمال کنیم. به همین دلیل است که ما شِری (و نیز اُم) را به مانترای خویش اضافه میکنیم. همچنین ما در چند درس آینده، با پرانایاما نیز، رویکرد مستقیم تری نسبت به تاج سر اعمال خواهیم داشت. پس شما ملاحظه میکنید که ما در همین زمان و راه فعلی خویش، غیر مستقیم به تاج سر پرداخته و قصوری در این مورد نداشته و فقط محتاطانه از ویرانی های طولانی مدتی که گشودگی زود هنگام تاج میتواند دربر داشته باشد، اجتناب کرده ایم.

 

چشم سوم همچون پنجرۀ ما به روی عرصۀ الهی است و ما میتوانیم از این پنجره رفت و آمدهای بسیاری بدان سو صورت دهیم. چشم سومی که ناظر (آجنا بمعنی نظارت)، ایمن و بسیار اکستاتیک بوده و باید که گشوده شود. تاج یا ساهاسرارا (نیلوفر هزار گلبرگ) بمثابه پشت بام است و ما پس از گشودگی آن، به آسانی در الوهیت حل (ناپدید) میشویم. با گذشت زمان ما درواقع به پالایش تاج نیز پرداخته ایم. امری که هم غیر مستقیم از طریق چشم سوم و هم مستقیما از طریق روش هایی که در دروس آینده مطرح خواهد شد به انجام خواهد رسید. ما آمادۀ تسلیم خویش به محراب (قربانگاه) تاج هستیم و آنگاه است که خود را فرو افتاده در سرور اکستاتیک خواهیم یافت. در بازگشت از این تجربه، دیگر برای خود کاری نداشته و کار ما برای خودِ همگانی صورت خواهد گرفت. ما با دیگران یگانه شده ایم. این یک گذار و تکامل آنی نخواهد بود. امری که در طی دوره ها و سال های طولانی و حتی دهه ها رخ میدهد. تجربه ای که همان دگرگونی معنوی انسان است. بدین ترتیب خواستم تبیین کنم که ما هیچگاه برای همیشه قصد اجتناب از ورود به قلمرو تاج را نداریم. فقط تا وقتی که زمان مناسب آن فرا برسد. شما زمان خود را قلباً ادراک خواهید کرد و این مجموعه تمرینات برای ارائۀ ابزارها و راهبردهایی برای شما در همین راستا طراحی شده اند. 

 

در دومین ارتقاءِ مانترا (شِری اُم شِری اُم آی اَم آی اَم ناما) به همان دلیلی که عنوان شد، هجاهای بیشتری (برای نوسان و پاکسازیِ عریض و طویل تر در ناخودآگاه) اضافه گشته و جزء قدرتمندی به نام اُم در آن معرفی و ارائه شد. اُم بطور طبیعی با طنین و ارتعاش روی ساقۀ مغز (بصل النخاع) در سرتاسر سیستم عصبی و فراسوی آن انتشار می یابد. لطفا به یاد داشته باشید که ما مانترا را عمدا در هیچ بخش ویژه ای از بدن موضع بندی و متمرکز نمیکنیم. اگر ما به آسانی با مانترا باشیم و بر طبق اصول آموزشی این دروس صرفا روند مراقبه را پیگیری نمائیم، اثر دیاپازونی و گسترش یابندۀ مانترا به بهترین وجهی عمل خواهد کرد. سیستم عصبی ذاتا میداند که چطور به مناسب ترین شکل با مانترا تقابل کند. آنچه که همۀ ما باید انجام دهیم، درواقع بکارگیری صحیح مانترا است و آنگاه هر چیز در این راستا بسمت تعالی سوق خواهد یافت.

 

 

اُم همانطور که انتظار میرود از شهرتی بعنوان "مادر همۀ مانتراها" برخوردار است. اُم صوتی است بنیادین، ژرف و اکستاتیک، از وجود و هستی ما که از سرور آگاهی خالص متجلی میشود. همانطور که در درس دومین ارتقاء مانترا توضیح داده شد، ما قبل از بکارگیری مانترای جدید در مراقبۀ عمیق باید برای آن آماده باشیم، در غیر اینصورت مانترا نقش تخریبی بعهده خواهد گرفت. تحت بهترین شرایط، اُم در مراقبۀ عمیق، خالق یک "اکستاسی ویرانگر" است. بخصوص پس از آنکه رسانایی اکستاتیک پدیدار شود. این مانترا بیش از حدِ ظرفیت افرادی است که خیلی زود و نابالغانه به سراغ دومین ارتقاء در مانترا میروند. بنابراین بسمت این مانترا یورش نبرید. هر زمان که آماده باشید، خواهید دانست. برای تصمیم گیری دربارۀ  "تعویض دنده ها"، راهبردهای ارائه شده در این دروس را به خوبی بکار بگیرید.

 

جفت شدنِ اُم با شِری به یک دلیل صورت گرفته است. بلکه نیز دو دلیل. این جفت شدن به جهت حفظ قطبیّتِ بین تاج (شِری) و بقیۀ سیستم عصبی (که در آن اُم طنین انداز میشود) طراحی شده است. این نیز بعدی دیگر از ارتباط تعادل یافتۀ شیوا و شاکتی است که در این مورد، بین تاج و بصل النخاع ایجاد شده است. جُفتِ (شری) و (اُم) تجلی ای از شیوا و شاکتی است که به مراتب از (آی اَم) پویاتر و فراگیر تر است. (اُم) بعد از شری قرار داده شده تا ماندگاری ارتعاش آن بیشتر شود. ارتعاشِ (شِری اُم) به داخل بدن نفوذ کرده و (اُم شِری) از بدن خارج میشود. این وجه تمایز دارای تفاوت های قابل توجه و مثبتی در تاثیرگذاری است. بویژه اگر از منظر حواسِ خیزش یافتۀ درونی در فرآیند رسانایی اکستاتیک ملاحظه گردد.

 

سرانجام (ناما) بدلیل هجاهایی که دارد افزوده گشته و نوعی گذار سنتی در ترکیب تکرارهای مانترا محسوب خواهد شد. ناما بشکلی اکستاتیک در قلب طنین انداز شده و باکتی را پرورش میدهد. همچنین دارای اثرات پالایشی بر سرتاسر سیستم عصبی است.

 

من میفهمم که همۀ ما باید مانترای خویش را با ایمان و اعتقاد از کسانی دریافت کنیم که بنظر آگاه بوده و آنها را از متون معنوی استخراج میکنند. همانطور که میدانید از دیدگاه من زمانه در حال تغییر است و با ظهور این عصر جدید، افراد بسیاری دارای رسانایی اکستاتیکِ خیزش یافته هستند. ما تا الان نیز در این سایت از اعضای بسیاری با کوندالینی بیدار برخورداریم. افرادی که بدون شک قادرند تا در ارتباط با نحوۀ طنین اندازیِ هجاهای مانترا در سیستم عصبی خود داوری کنند. بعبارت دیگر اگر شما فعلا از مانترای من (یا هر کس دیگر) لزوماً استفاده میکنید، در آینده مجبور نخواهید بود. چرا که همۀ آنچه که از طریق این استفاده و انجام تمارین رخ میدهد، بیداری رسانایی اکستاتیک است. و هرکس که از این بیداری برخوردار باشد، درونا اثرات مانترا را ملاحظه کرده و در خود میشناسد. آنگاه اثبات کارکرد این مانتراها درست همین جا و در دِسِر خامه شکلاتی شما (منظور نشست تمرین است - مترجم) حاضر خواهد بود. شما نیز مجبور نخواهید بود که از مانترای هر کس دیگری استفاده کنید.

 

خوب، مطالب ذکر شده اطلاعات بسیار کاملی را فراهم کرد. من صادقانه امیدوارم که ذکر این مطالب نظری در باب مانتراها روند سادۀ مراقبۀ هیچکس را به انحراف نکشاند. روند ساده ای که عبارت است از: پیگیری مانترا، وقتی که بشکل طبیعی از حیطۀ آگاهی ما در مراقبه خارج میشود. برای انجام یک مراقبۀ صحیح، هیچیک از موارد نوشته شده در این درس ضرورتی ندارند. (منظور موقعیت هایی است که هر یک از این هجاها بر آن تاثیرگذار هستند - مترجم). چراکه واقعا میتواند موجبات انحراف آگاهی از روند سادۀ مراقبه را فراهم آورد. بنابراین همۀ این مطالب نظری را بعنوان "ایده ای با ارزش برای باکتی" در جایی بایگانی کرده و با استفاده از تمرین آسانِ مراقبۀ عمیق، لذت از سیاحت خویش بسمت موطنِ روشن بینی را ادامه دهید. 

 

 

استاد در درون شما است.

 

 

مطلب تکمیلی: (12 نوامبر 2009) از کتاب دروس آسان برای زندگی سرور آمیز AYP

 

 

مراقبه - سومین ارتقاء در مانترا

 

در این قسمت، سومین ارتقاء مانترا تقدیم میشود. تا زمانی که ارتقاء دوم در مانترا کاملا هضم نشده و مراقبه با آن هموار و خوشایند انجام نگیرد، این ارتقاء نباید به انجام رسد.

 

                                                                               SHREE OM SHREE OM I AM I AM NAMAH NAMAH

 

این ارتقاء، رد پای مانترا در هوشیاری ما را گامی دیگر گسترش داده و با بکارگیری آن، پاکسازی عریض و طویل تری در ذهن و سیستم عصبی ایجاد میشود. ارتقایی که به هدف تسهیلِ آهنگ طبیعی ذهن در جهت میلِ به سکون (بی تلاطمی) انجام میگیرد. پس از آنکه با این مانترا به سکون درآمدیم، سکوت درونی بیشتری را درخواهیم یافت. سکوتی که در حین فعالیت های روزمره و بیرونی با ما باقی و برقرار خواهد ماند. این همان مقصود از مراقبه است. مقصودی که سیستم عصبی و همۀ فعالیت های ما را با کیفیتی به نام سکوت درونی عجین می سازد. این سکوت، همان سرور آگاهی خالص است. بدین ترتیب ما آمده ایم ادراک کنیم که با هر موجودی در قلمرو زمان و مکان یگانه هستیم. ما آن (یکتا) هستیم ...

 

(توجه داشته باشید که مانترا عبارت میشود از : "شِری اُم شِری اُم  آی اَم آی اَم  ناما ناما" - مترجم)

 

 

استاد در درون شما است.

 

توجه: برای توضیحات بیشتر در ارتباط با روند مراقبه به کتاب "مراقبۀ عمیق" مراجعه کنید.

بعدی | قبلی

 

 

 

  ayp


ayp ayp ayp
ayp ayp ayp

دروس کلیدی
 
             
             
             
   


ayp ayp ayp ayp ayp ayp ayp